privative

/ˈprɪvətɪv//ˈprɪvətɪv/

معنی: سالب، سلبی، ناشی از محرومیت، تحریمی
معانی دیگر: محروم کننده، بی بهره ساز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: acting to deprive.

(2) تعریف: marked by a losing or taking away.

(3) تعریف: in grammar, indicating absence or negation.
اسم ( noun )
مشتقات: privatively (adv.)
• : تعریف: in grammar, a word element that indicates absence or negation, such as "a-" in "atonal".

جمله های نمونه

1. By applying the management methods of privative department to improve the efficient of public enterprise.
[ترجمه گوگل]با بکارگیری روش های مدیریت بخش خصوصی برای ارتقای کارایی بنگاه های دولتی
[ترجمه ترگمان]با استفاده از روش های مدیریتی بخش privative برای بهبود بازدهی کار عمومی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As a result, Parliament may insert what is known as an exclusion or privative clause to achieve this result.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، پارلمان ممکن است برای دستیابی به این نتیجه، آنچه را که به عنوان بند حذف یا خصوصی شناخته می شود، درج کند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، پارلمان می تواند آنچه را که به عنوان شرط حذف یا غیر مجاز شناخته شده است را وارد کند تا به این نتیجه برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Its value is decided by the scientific evidences and practical function of mental test conclusions, and its privative force should be determined by judges, for its admissibility of evidence.
[ترجمه گوگل]ارزش آن توسط شواهد علمی و عملکرد عملی نتیجه گیری آزمون ذهنی تعیین می شود، و نیروی خصوصی آن باید توسط قضات تعیین شود تا شواهد قابل پذیرش باشد
[ترجمه ترگمان]ارزش آن به وسیله شواهد علمی و عملکرد عملی نتایج آزمون ذهنی تعیین می شود و نیروی privative آن باید توسط قضات تعیین شود، چرا که شواهد آن به اثبات رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Can say, confiscate what bring about pair of citizen money property right directly is privative with limitation.
[ترجمه گوگل]می توان گفت، مصادره آنچه باعث ایجاد یک جفت حق مالکیت پول شهروندی می شود، به طور مستقیم با محدودیت خصوصی است
[ترجمه ترگمان]می توان گفت، مصادره آنچه که یک جفت از اموال شهروندان را مستقیما به بازار می آورد، با محدودیت همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A lot of problems of core condition often come from at outer shroud condition, if nutrient lack, feeling is privative, exciting excessive.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مشکلات وضعیت مرکزی اغلب ناشی از شرایط کفن بیرونی است، اگر کمبود مواد مغذی وجود داشته باشد، احساس خصوصی و هیجان انگیز بیش از حد است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مشکلات شرایط اصلی اغلب از شرایط کفن بیرونی نشات می گیرند، در صورتی که کمبود مواد مغذی، احساس privative و هیجان برانگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The model of non-governmentalization emphasis on the role of privative department in the supply of public goods, reduce the intervention of government.
[ترجمه گوگل]الگوی غیردولتی‌سازی با تاکید بر نقش بخش خصوصی در تامین کالاهای عمومی، مداخلات دولت را کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]مدل تاکید non بر نقش بخش privative در تامین کالاهای عمومی، دخالت دولت را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Be at ease, I can guide, persuade, supervise and urge he learns, but I won't gruffly is privative his happiness.
[ترجمه گوگل]آسوده باش، من می توانم او را راهنمایی کنم، متقاعد کنم، نظارت کنم و به او اصرار کنم که یاد بگیرد، اما خوشحالی او را به سخره نمی گیرم
[ترجمه ترگمان]راحت باشید، می توانم هدایت کنم، متقاعد کنم، نظارت کنم و اصرار کنم که یاد می گیرد، اما من با خشونت او را دوست ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In essay after essay, waving aside evil as "merely privative, " Emerson justifies optimism and declares a holiday for the hard-pressed American soul.
[ترجمه گوگل]امرسون در مقاله‌ای پشت سر هم، با کنار زدن شر به‌عنوان «صرفاً خصوصی»، خوش‌بینی را توجیه می‌کند و برای روح آمریکایی که به سختی تحت فشار قرار گرفته است، تعطیلی اعلام می‌کند
[ترجمه ترگمان]امرسون می گوید: \"در مقاله پس از انشا، شرارت را به عنوان\" صرفا privative \" به کناری می اندازد و امرسون خوش بینی را توجیه می کند و یک تعطیلات برای روح سخت آمریکایی را اعلام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Right other those who attend, manage battle of 3 years of the following set term of imprisonments, arrest, control right of privative perhaps politics.
[ترجمه گوگل]حق سایر کسانی که شرکت می کنند، مدیریت نبرد 3 سال از مدت تعیین شده زیر حبس، دستگیری، کنترل خصوصی شاید سیاست
[ترجمه ترگمان]افراد دیگری که در آن شرکت می کنند، سه سال پس از عبارت به زندان کردن، بازداشت، کنترل، حق کنترل، و شاید سیاست را مدیریت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سالب (صفت)
abdacting, depriving, negative, privative, subtractive

سلبی (صفت)
negative, privative

ناشی از محرومیت (صفت)
privative

تحریمی (صفت)
privative

انگلیسی به انگلیسی

• word indicating the negative, word of negation (grammar)
causing deprivation; denying, depriving, withholding; making negative, indicating negation

پیشنهاد کاربران

در گرامر و قواعد به معنی "منفی ساز" است
برای مثال privative prefix به معنی پیشوند منفی ساز می باشد
خصوصی

بپرس