• (1)تعریف: lack of necessities or common comforts of life. • مترادف: deprivation, destitution, impoverishment, need, poverty, want • مشابه: hardship, indigence, lack, necessity, penury, pinch
- The people had known great privation during the war.
[ترجمه گوگل] مردم در طول جنگ با محرومیت های زیادی آشنا بودند [ترجمه ترگمان] مردم در طول جنگ با محرومیت بزرگی مواجه شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: an act, instance, or condition of deprivation. • مترادف: deprivation, destitution, dispossession, need, want • مشابه: confiscation, deficiency, lack, loss
جمله های نمونه
1. a universe of pain and privation was threatening them
دنیایی از شکنجه و محرومیت آنها را تهدید می کرد.
2. They endured five years of privation during the second world war.
[ترجمه گوگل]آنها پنج سال محرومیت را در طول جنگ جهانی دوم تحمل کردند [ترجمه ترگمان]آن ها پنج سال محرومیت در طول جنگ جهانی دوم را تحمل کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Cold is the privation of heat.
[ترجمه عاطفه] سرما، فقدان حرارت است
|
[ترجمه گوگل]سرما محرومیت از گرما است [ترجمه ترگمان]سرما محرومیت از گرما است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Economic privation is pushing the poor towards crime.
[ترجمه گوگل]محرومیت اقتصادی فقرا را به سمت جرم سوق می دهد [ترجمه ترگمان]محرومیت اقتصادی فقرا را به سوی جنایت سوق می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They endured years of suffering and privation.
[ترجمه گوگل]آنها سالها رنج و محرومیت را تحمل کردند [ترجمه ترگمان]آن ها سال ها رنج و محرومیت را تحمل کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It would be the greatest imaginable privation for her to have to leave London.
[ترجمه گوگل]این بزرگترین محرومیت قابل تصور برای او خواهد بود که مجبور شود لندن را ترک کند [ترجمه ترگمان]این بزرگ ترین محرومیت قابل تصور برای او این بود که لندن را ترک کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The physical privation of lying for hours on cold wood suited her mood.
[ترجمه گوگل]محرومیت جسمانی ساعتها دراز کشیدن روی چوب سرد با روحیه او سازگار بود [ترجمه ترگمان]محرومیت جسمانی برای ساعت ها در جنگل سرد به مذاق او خوش می آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Most Westerners would have found this diet a privation: Langford seems not to have minded it.
[ترجمه گوگل]اکثر غربیها این رژیم را یک محرومیت میدانستند: به نظر میرسد لنگفورد به آن اهمیت نمیداد [ترجمه ترگمان]بسیاری از غربی ها این رژیم را با محرومیت مواجه خواهند کرد: به نظر می رسد که این رژیم اهمیتی ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He had endured times of privation as a boy, but he never dwelled on it.
[ترجمه گوگل]او در دوران کودکی دوران محرومیت را تحمل کرده بود، اما هرگز به آن فکر نکرد [ترجمه ترگمان]دوران محرومیت را مانند یک پسر تحمل کرده بود، اما هرگز با آن زندگی نمی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. What did hardship matter, privation, and disappointment, if he arrived at last?
[ترجمه گوگل]سختی، محرومیت و ناامیدی چه اهمیتی داشت، اگر بالاخره رسید؟ [ترجمه ترگمان]چه کار سختی، محرومیت و ناامیدی، اگر سرانجام می رسید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It was a bleak period of present privation and threatening disaster.
[ترجمه گوگل]این یک دوره تاریک از محرومیت فعلی و فاجعه تهدیدآمیز بود [ترجمه ترگمان]این یک دوره غم انگیز از فلاکت و فلاکت محض بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Privation of the company of all other human beings is a serious hardship.
[ترجمه گوگل]محرمانه بودن شرکت همه انسانها یک سختی جدی است [ترجمه ترگمان]مصاحبت با همه انسان های دیگر یک مشکل جدی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. And, withal, a life of privation, isolation, abnegation chastity, with never a diversion.
[ترجمه گوگل]و در کنار آن، زندگی با محرومیت، انزوا، پاکدامنی انکار، بدون انحراف هرگز [ترجمه ترگمان]و با این حال، زندگی با محرومیت از محرومیت، جداسازی و پاک دامنی را هرگز از خود بی خود نمی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. BACKGROUND: Tissue tolerance to oxygen privation during acute normovolaemic haemodilution with different fluids remains unclear.
[ترجمه گوگل]سابقه و هدف: تحمل بافتی نسبت به کمبود اکسیژن در طول رقیق سازی خونی حاد نورومولمیک با مایعات مختلف نامشخص است [ترجمه ترگمان]سابقه: تحمل بافت برای کمبود اکسیژن در طول normovolaemic حاد normovolaemic با سیالات مختلف هنوز مشخص نشده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• lack of necessities, absence of items needed for livelihood; poverty, indigence, destitution; denial, deprivation, withholding if you suffer privation, you are deprived of the basic things you need to live a normal life; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: The lack of basic necessities; deprivation 🥺 🔍 مترادف: Deprivation, scarcity ✅ مثال: The war caused widespread privation among the civilian population.
محرومیت
بی بهره بودن از نیازهای اساسی ( مثل خوراک و مسکن )