privation

/praɪˈveɪʃn̩//praɪˈveɪʃn̩/

معنی: فقدان، سختی، محرومیت، محروم سازی، تعلیق مقام
معانی دیگر: بی بهرگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: lack of necessities or common comforts of life.
مترادف: deprivation, destitution, impoverishment, need, poverty, want
مشابه: hardship, indigence, lack, necessity, penury, pinch

- The people had known great privation during the war.
[ترجمه گوگل] مردم در طول جنگ با محرومیت های زیادی آشنا بودند
[ترجمه ترگمان] مردم در طول جنگ با محرومیت بزرگی مواجه شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an act, instance, or condition of deprivation.
مترادف: deprivation, destitution, dispossession, need, want
مشابه: confiscation, deficiency, lack, loss

جمله های نمونه

1. a universe of pain and privation was threatening them
دنیایی از شکنجه و محرومیت آنها را تهدید می کرد.

2. They endured five years of privation during the second world war.
[ترجمه گوگل]آنها پنج سال محرومیت را در طول جنگ جهانی دوم تحمل کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها پنج سال محرومیت در طول جنگ جهانی دوم را تحمل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cold is the privation of heat.
[ترجمه عاطفه] سرما، فقدان حرارت است
|
[ترجمه گوگل]سرما محرومیت از گرما است
[ترجمه ترگمان]سرما محرومیت از گرما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Economic privation is pushing the poor towards crime.
[ترجمه گوگل]محرومیت اقتصادی فقرا را به سمت جرم سوق می دهد
[ترجمه ترگمان]محرومیت اقتصادی فقرا را به سوی جنایت سوق می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They endured years of suffering and privation.
[ترجمه گوگل]آنها سالها رنج و محرومیت را تحمل کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها سال ها رنج و محرومیت را تحمل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It would be the greatest imaginable privation for her to have to leave London.
[ترجمه گوگل]این بزرگترین محرومیت قابل تصور برای او خواهد بود که مجبور شود لندن را ترک کند
[ترجمه ترگمان]این بزرگ ترین محرومیت قابل تصور برای او این بود که لندن را ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The physical privation of lying for hours on cold wood suited her mood.
[ترجمه گوگل]محرومیت جسمانی ساعتها دراز کشیدن روی چوب سرد با روحیه او سازگار بود
[ترجمه ترگمان]محرومیت جسمانی برای ساعت ها در جنگل سرد به مذاق او خوش می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most Westerners would have found this diet a privation: Langford seems not to have minded it.
[ترجمه گوگل]اکثر غربی‌ها این رژیم را یک محرومیت می‌دانستند: به نظر می‌رسد لنگفورد به آن اهمیت نمی‌داد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از غربی ها این رژیم را با محرومیت مواجه خواهند کرد: به نظر می رسد که این رژیم اهمیتی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had endured times of privation as a boy, but he never dwelled on it.
[ترجمه گوگل]او در دوران کودکی دوران محرومیت را تحمل کرده بود، اما هرگز به آن فکر نکرد
[ترجمه ترگمان]دوران محرومیت را مانند یک پسر تحمل کرده بود، اما هرگز با آن زندگی نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What did hardship matter, privation, and disappointment, if he arrived at last?
[ترجمه گوگل]سختی، محرومیت و ناامیدی چه اهمیتی داشت، اگر بالاخره رسید؟
[ترجمه ترگمان]چه کار سختی، محرومیت و ناامیدی، اگر سرانجام می رسید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was a bleak period of present privation and threatening disaster.
[ترجمه گوگل]این یک دوره تاریک از محرومیت فعلی و فاجعه تهدیدآمیز بود
[ترجمه ترگمان]این یک دوره غم انگیز از فلاکت و فلاکت محض بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Privation of the company of all other human beings is a serious hardship.
[ترجمه گوگل]محرمانه بودن شرکت همه انسانها یک سختی جدی است
[ترجمه ترگمان]مصاحبت با همه انسان های دیگر یک مشکل جدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And, withal, a life of privation, isolation, abnegation chastity, with never a diversion.
[ترجمه گوگل]و در کنار آن، زندگی با محرومیت، انزوا، پاکدامنی انکار، بدون انحراف هرگز
[ترجمه ترگمان]و با این حال، زندگی با محرومیت از محرومیت، جداسازی و پاک دامنی را هرگز از خود بی خود نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. BACKGROUND: Tissue tolerance to oxygen privation during acute normovolaemic haemodilution with different fluids remains unclear.
[ترجمه گوگل]سابقه و هدف: تحمل بافتی نسبت به کمبود اکسیژن در طول رقیق سازی خونی حاد نورومولمیک با مایعات مختلف نامشخص است
[ترجمه ترگمان]سابقه: تحمل بافت برای کمبود اکسیژن در طول normovolaemic حاد normovolaemic با سیالات مختلف هنوز مشخص نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فقدان (اسم)
loss, absence, lack, privation, forfeiture, bereavement, want

سختی (اسم)
resistance, hardship, privation, rigor, intensity, calamity, distress, severity, violence, tenacity, adversity, hardness, difficulty, trouble, discomfort, rigidity, inclemency, solidity, intension, obstruction, complication, problem, cumber, implacability, inexorability, inflexibility, rigorism

محرومیت (اسم)
privation, bereavement, exclusion, deprivation, frustration, proscription, disappointment

محروم سازی (اسم)
privation, exclusion, deprivation, frustration, ouster

تعلیق مقام (اسم)
privation

انگلیسی به انگلیسی

• lack of necessities, absence of items needed for livelihood; poverty, indigence, destitution; denial, deprivation, withholding
if you suffer privation, you are deprived of the basic things you need to live a normal life; a formal word.

پیشنهاد کاربران

محرومیت
بی بهره بودن از نیازهای اساسی ( مثل خوراک و مسکن )

بپرس