prise

/praɪz//praɪz/

(انگلیس) رجوع شود به: prize2، انعام، جایزه، ارزس دادن، قدرانی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: prises, prizes, prising, prizing, prised, prized
(1) تعریف: to move or open with, or as if with, a lever; pry.
مشابه: pry, wedge

- We managed to prise the boulder from its position.
[ترجمه گوگل] ما موفق شدیم تخته سنگ را از موقعیتش جایزه بگیریم
[ترجمه ترگمان] موفق شدیم تخته سنگ را از موقعیت خود باز کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They found something to prise the locked window.
[ترجمه گوگل] آنها چیزی برای جایزه دادن به پنجره قفل شده پیدا کردند
[ترجمه ترگمان] چیزی پیدا کردند که پنجره را باز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause (something) to be in a certain state by prising.

- She used a screwdriver to prise the paint can open.
[ترجمه گوگل] او از یک پیچ گوشتی برای باز کردن قوطی رنگ استفاده کرد
[ترجمه ترگمان] او از یک پیچ گوشتی برای جلوگیری از باز کردن رنگ استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a lever or something used as one.
مشابه: pry

- What can we use as a prise to lift the rock?
[ترجمه مهدیه] از چه چیزی می توانیم برای جدا کردن و بالا برن سنگ استفاده کنیم؟
|
[ترجمه گوگل] برای بلند کردن سنگ از چه چیزی به عنوان جایزه استفاده کنیم؟
[ترجمه ترگمان] چه چیزی می توانیم به عنوان یک prise برای بالا بردن صخره استفاده کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She used a chisel to prise off the lid.
[ترجمه گوگل]او از یک اسکنه برای جدا کردن درب استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]از یک قلم برای باز کردن درپوش استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We managed to prise off the lid with a tyre lever.
[ترجمه گوگل]ما موفق شدیم درب را با اهرم لاستیک جدا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما موفق شدیم با یک اهرم در صندوق را باز کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I tried to prise the lid off.
[ترجمه گوگل]سعی کردم درب را باز کنم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم درش را باز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She used a knife to prise open the lid.
[ترجمه گوگل]او از یک چاقو برای باز کردن درب استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]او چاقو را برای باز کردن در باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You'll be lucky to prise any money out of him!
[ترجمه گوگل]شما خوش شانس خواهید بود که هر پولی را از او دریافت کنید!
[ترجمه ترگمان]خوش شانس خواهی بود که هر پولی را از او بیرون بکشی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We had to use a lever to prise open the window.
[ترجمه گوگل]مجبور شدیم از یک اهرم برای باز کردن پنجره استفاده کنیم
[ترجمه ترگمان]مجبور بودیم از اهرمی برای باز کردن پنجره استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I finally managed to prise his new address out of her.
[ترجمه گوگل]بالاخره موفق شدم آدرس جدیدش را از او جدا کنم
[ترجمه ترگمان]بالاخره تونستم آدرس جدیدش رو از اون بیرون بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I more or less had to prise it out of him.
[ترجمه گوگل]کم و بیش مجبور شدم از او جایزه بگیرم
[ترجمه ترگمان]بیشتر یا کم تر مجبور شدم که آن را از او بیرون بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They're such a cinch to prise off, and the clothes are only slightly damaged.
[ترجمه گوگل]آن‌ها خیلی خوب هستند و لباس‌ها فقط کمی آسیب دیده‌اند
[ترجمه ترگمان]آن ها چنین cinch را برای prise باز می کنند، و لباس ها فقط کمی آسیب دیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He'd need that to prise out the nail that pinned his cat over the door.
[ترجمه گوگل]او به آن نیاز دارد تا میخی را که گربه‌اش را روی در چسبانده بود بیرون بیاورد
[ترجمه ترگمان]او به این نیاز داشت که the را بیرون بکشد که گربه را روی در میخکوب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A crowbar may help to prise off the wall brackets.
[ترجمه گوگل]یک خراطین ممکن است به جدا کردن براکت‌های دیوار کمک کند
[ترجمه ترگمان]یک اهرم می تواند به بیرون کشیدن the از دیواره کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He tried to prise himself off the chair, as the figure moved towards him.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد خود را از روی صندلی پایین بیاورد، در حالی که چهره به سمت او حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد خودش را از روی صندلی کنار بکشد، همان طور که پیکر به سمت او حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Prise apart the joints with a screwdriver and remove each section in turn.
[ترجمه گوگل]اتصالات را با یک پیچ گوشتی از هم جدا کنید و هر قسمت را به نوبه خود بردارید
[ترجمه ترگمان]اتصالات را با پیچ گوشتی جدا کنید و هر بخش را به نوبه خود حذف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I kept trying to prise them up hoping that some one in the past would have hidden treasure underneath.
[ترجمه گوگل]سعی کردم به آنها جایزه بدهم به این امید که کسی در گذشته گنجی در زیر آن پنهان کرده باشد
[ترجمه ترگمان]مدام سعی می کردم آن ها را بیرون بکشم و امیدوار بودم که کسی در گذشته گنجی پنهان داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[] گیره

انگلیسی به انگلیسی

• open by force, pry open, open by the force of leverage
if you prise one thing away from another, you use force to remove it from the other thing.

پیشنهاد کاربران

prise sb from sth
eg ) She has to prise me from the internet
فارسی تقریبا میشه کسی رو از چیزی مثل گوشی و تلفن و اینترنت جدا کردن : ) ) ) ) ) )
ستودن
با نیروی اهرم باز کردن
price / prize / prise / praise
پِرِ یز // پِر آیس// پِر آیز // پِر آیس
price پِر آیس/اسم یا فعل/= ارزش. قیمت. بها. هزینه/قیمتگذاری. ارزشیابی/جایزه. /تاوان. تنبیه. /رشوه/مبلغ در ازای رها شدن
...
[مشاهده متن کامل]

prize پِر آیز /اسم و فعل و صفت/ = ارزش بسیار زیاد. قدر دانستن. /عزیز و گرامی داشتن. /جایزه. پاداش. مژدگانی. /انعام. /مسابقه/عالی. نفیس. /مدال. /عمل بزور بازکردن چیزی یا وسیله ای که با آن چیزی را باز میکنیم. / گرفتن یا تسخیر کردن. غنیمت بعنوان پاداش پیروزی. /
prise پِر آیس/اسم یا فعل یا صفت/= انعام. جایزه. /ارزش دادن. قدردانی کردن. /با فشار باز کردن. استفاده از نیرو برای حرکت یا باز کردن چیزی. /با تلاش چیزی را از کسی بدست آوردن.
praise پِرِ یز /اسم یا فعل/ =تحسین. تعریف. ستایش. پرستش. تمجید. خوشامد گویی صمیمانه. / تمجید و ستایش کردن، نیایش کردن، تمجید کردن، تعریف کردن، علم کردن، ریشخند کردن، لاف زدن، خوشامد گویی کردن، ستودن، ستایش کردن، چاپلوسی کردن

اسم:
use force in order to move, move apart, or open ( something ) . برای حرکت، حرکت و یا باز کردن ( چیزی ) از نیرو استفاده کنید.
"I tried to prise Joe's fingers away from the stick""من سعی کردم انگشت جو را دور از چوب بگیرم"
...
[مشاهده متن کامل]

obtain something from ( someone ) with effort or difficulty. چیزی را از ( کسی ) به دست بیاورید یا تلاش کنید.
"I got the loan, though I had to prise it out of him"

با فشار بازکردن

بپرس