فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: prises, prizes, prising, prizing, prised, prized
حالات: prises, prizes, prising, prizing, prised, prized
• (1) تعریف: to move or open with, or as if with, a lever; pry.
• مشابه: pry, wedge
• مشابه: pry, wedge
- We managed to prise the boulder from its position.
[ترجمه گوگل] ما موفق شدیم تخته سنگ را از موقعیتش جایزه بگیریم
[ترجمه ترگمان] موفق شدیم تخته سنگ را از موقعیت خود باز کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] موفق شدیم تخته سنگ را از موقعیت خود باز کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They found something to prise the locked window.
[ترجمه گوگل] آنها چیزی برای جایزه دادن به پنجره قفل شده پیدا کردند
[ترجمه ترگمان] چیزی پیدا کردند که پنجره را باز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چیزی پیدا کردند که پنجره را باز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to cause (something) to be in a certain state by prising.
- She used a screwdriver to prise the paint can open.
[ترجمه گوگل] او از یک پیچ گوشتی برای باز کردن قوطی رنگ استفاده کرد
[ترجمه ترگمان] او از یک پیچ گوشتی برای جلوگیری از باز کردن رنگ استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او از یک پیچ گوشتی برای جلوگیری از باز کردن رنگ استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a lever or something used as one.
• مشابه: pry
• مشابه: pry
- What can we use as a prise to lift the rock?
[ترجمه مهدیه] از چه چیزی می توانیم برای جدا کردن و بالا برن سنگ استفاده کنیم؟|
[ترجمه گوگل] برای بلند کردن سنگ از چه چیزی به عنوان جایزه استفاده کنیم؟[ترجمه ترگمان] چه چیزی می توانیم به عنوان یک prise برای بالا بردن صخره استفاده کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید