prioritization

جمله های نمونه

1. The prioritization of profit under conditions of environmental uncertainties inevitably leads to persistent and chronic levels of corporation crime.
[ترجمه گوگل]اولویت بندی سود در شرایط عدم قطعیت های محیطی ناگزیر به سطوح مداوم و مزمن جرایم شرکتی منجر می شود
[ترجمه ترگمان]اولویت بندی سود تحت شرایط عدم قطعیت محیطی به طور اجتناب ناپذیری منجر به سطوح مزمن و مزمن جرم شرکت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. How does this impact the prioritization of the work that the developers do?
[ترجمه گوگل]این چگونه بر اولویت بندی کاری که توسعه دهندگان انجام می دهند تأثیر می گذارد؟
[ترجمه ترگمان]این کار چگونه بر اولویت بندی کار توسعه دهندگان تاثیر می گذارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Effective time management and prioritization skills.
[ترجمه گوگل]مهارت های مدیریت زمان موثر و اولویت بندی
[ترجمه ترگمان]مدیریت زمان موثر و اولویت بندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Note that we do not include project prioritization; this is an example of a decision that may be held by a line of business or higher cross-organizational authority.
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که ما اولویت بندی پروژه را لحاظ نمی کنیم این نمونه ای از تصمیمی است که ممکن است توسط یک خط تجاری یا مقامات بین سازمانی بالاتر گرفته شود
[ترجمه ترگمان]توجه داشته باشید که ما اولویت بندی پروژه را در نظر نمی گیریم؛ این یک مثال از تصمیمی است که ممکن است با یک خط کسب وکار یا مرجع بین سازمانی بالاتر برگزار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Open source altruism is rooted in the prioritization of quick-win, modular ideas, packaged as “kits” in adoptable formats, and provided free of charge.
[ترجمه گوگل]نوع دوستی منبع باز ریشه در اولویت بندی ایده های ماژولار و سریع برد دارد که به صورت "کیت" در قالب های قابل قبول بسته بندی شده و به صورت رایگان ارائه می شوند
[ترجمه ترگمان]نوع دوستی منبع باز ریشه در اولویت بندی برد - برد، ایده های مدولار، بسته بندی به عنوان \"کیت های\" در فرمت adoptable، و ارائه رایگان هزینه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Logical Channel Prioritization procedure is applied when a new transmission is performed.
[ترجمه گوگل]رویه اولویت بندی کانال منطقی زمانی اعمال می شود که یک انتقال جدید انجام شود
[ترجمه ترگمان]روش Prioritization کانال منطقی زمانی اعمال می شود که یک انتقال جدید انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After the prioritization has taken place, the ODR dynamically routes the requests to the available target application servers.
[ترجمه گوگل]پس از انجام اولویت بندی، ODR به صورت پویا درخواست ها را به سرورهای برنامه هدف موجود هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه اولویت بندی انجام شد، ODR به طور پویا درخواست های خود را به کارگزارهای برنامه کاربردی موجود منتقل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On this basis, a prioritization scheme for the circular cone structure of capacitor and the design scheme of capacitive electromechanical conversion device are proposed.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، یک طرح اولویت بندی برای ساختار مخروطی دایره ای خازن و طرح طراحی دستگاه تبدیل الکترومکانیکی خازنی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، یک طرح اولویت بندی برای ساختار مخروط circular خازنی و طرح طرح دستگاه تبدیل الکترومکانیکی خازنی پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The prioritization of the requirements indicates when specific functionality will be available and in which portal release.
[ترجمه گوگل]اولویت بندی الزامات نشان می دهد که چه زمانی عملکرد خاصی در دسترس خواهد بود و در کدام پورتال منتشر می شود
[ترجمه ترگمان]اولویت بندی الزامات نشان دهنده زمانی است که کارکرد خاص در دسترس خواهد بود و در آن پورتال آزاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Prioritization of features is done by the product managers via their interpretations of the market trends and competition.
[ترجمه گوگل]اولویت بندی ویژگی ها توسط مدیران محصول از طریق تفسیر آنها از روند بازار و رقابت انجام می شود
[ترجمه ترگمان]Prioritization ویژگی ها توسط مدیران محصول از طریق تفسیر آن ها از گرایش ها بازار و رقابت انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is no configuration, prioritization, or other organization required when distributing the work.
[ترجمه گوگل]هنگام توزیع کار نیازی به پیکربندی، اولویت بندی یا سازمان دیگری نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ پیکربندی، اولویت بندی، یا دیگر سازمان مورد نیاز هنگام توزیع کار وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Use cases also improve the accuracy of defect prioritization.
[ترجمه گوگل]موارد استفاده همچنین دقت اولویت بندی نقص را بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]همچنین از موارد استفاده کنید و دقت اولویت بندی را بهبود بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This performance evaluation will also inform procurement and prioritization for diagnostic test entry into WHO Prequalification Diagnostics Programme and WHO Procurement Schemes.
[ترجمه گوگل]این ارزیابی عملکرد همچنین تدارکات و اولویت بندی را برای ورود تست تشخیصی به برنامه تشخیص پیش صلاحیت WHO و طرح های تدارکات WHO اطلاع رسانی می کند
[ترجمه ترگمان]این ارزیابی عملکرد همچنین تدارکات و اولویت بندی را برای ورود تست تشخیصی به برنامه تشخیص prequalification سازمان بهداشت جهانی و طرح های تدارکات سازمان بهداشت جهانی، تعیین خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The traditional agile approach to prioritization is that user stories of higher business value should be implemented before ones of lower business value.
[ترجمه گوگل]رویکرد چابک سنتی برای اولویت‌بندی این است که داستان‌های کاربران با ارزش تجاری بالاتر باید قبل از مواردی که ارزش تجاری پایین‌تری دارند پیاده‌سازی شوند
[ترجمه ترگمان]رویکرد چابک سنتی برای اولویت بندی این است که تعریف کاربران از ارزش کسب وکار بالاتر باید قبل از رسیدن به ارزش کسب وکار پایین تر انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. PPM begins with effective project selection and prioritization,(Sentence dictionary) with the ultimate goal of sustaining a steady stream of returned value to the company.
[ترجمه گوگل]PPM با انتخاب و اولویت‌بندی پروژه مؤثر، (فرهنگ جملات) با هدف نهایی حفظ جریان ثابت ارزش بازگشتی به شرکت آغاز می‌شود
[ترجمه ترگمان]PPM با انتخاب پروژه موثر و اولویت بندی، (فرهنگ لغت جملات)با هدف نهایی حفظ جریان ثابت ارزش بازگشت به شرکت آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of making a list or marking projects or objectives in order of priority; organizing according to importance (also prioritisation)

پیشنهاد کاربران

اولویت بخشی
اولویت بندی. اولویت گذاری
مثال:
Effective time management and prioritization skills.
مدیریت زمان و مهارتهای اولویت گذاری موثر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : prioritize
✅️ اسم ( noun ) : priority / prior / prioritization
✅️ صفت ( adjective ) : prior
✅️ قید ( adverb ) : priorly
الویت بخشی
اولویت گذاری
اولویت بندی

بپرس