printed


معنی: مطبوع، چاپی

جمله های نمونه

1. printed cloth
پارچه ی قلمکار

2. printed in cursive
چاپ شده با حروف شکسته

3. printed in red characters
چاپ شده با حروف قرمز

4. printed matter
چیزهای چاپ شده،مطبوعات

5. the printed text
متن چاپی

6. clip the printed sheets together!
ورق های چاپ شده را به هم گیره کن !

7. they even printed a caricature of the british queen
آنها حتی کاریکاتور ملکه ی انگلیس را هم چاپ کردند.

8. he collated the printed text with the original manuscript
او متن چاپ شده را با نسخه اصلی مقابله کرد.

9. her article was printed in one of new york's, famous monthlies
مقاله ی او در یکی از ماهنامه های معروف نیویورک به چاپ رسید.

10. his correspondence was printed in three volumes
مکاتبات او در سه جلد به چاپ رسید.

11. his picture was printed in all the papers
عکس او در همه ی روزنامه ها چاپ شد.

12. my poem was printed in a magazine
شعر من در یک مجله چاپ شد.

13. nowadays books are printed by computers
این روزها کتاب را با کامپیوتر چاپ می کنند.

14. the book was printed in england and bound in france
کتاب در انگلیس چاپ و در فرانسه صحافی شده بود.

15. their publications are printed amateurishly and in haste
نشریات آنان با ناشیگری و عجله چاپ می شود.

16. this book was printed last year
این کتاب پارسال چاپ شد.

17. finally my book was printed and i entered into the citadel of publishing
بالاخره کتابم چاپ شد و به قلعه ی انتشارات راه یافتم.

18. he regards what is printed in newspapers as gospel
او می پندارد که آنچه در روزنامه ها چاپ شده وحی منزل است.

19. his book is well printed and tastefully appareled
کتاب او خوب چاپ شده و با سلیقه تزیین شده است.

20. his dying words are printed in my memory
حرف های او در دم مرگ در حافظه ام نقش بسته است.

21. the mass of these printed materials
حجم این چیزهای چاپ شده،حجم این مطبوعات

22. the society puts up printed notices of its activities
انجمن اطلاعات چاپی درباره ی فعالیت های خود منتشر می کند.

23. the book's pages are nicely printed and wide - margined
صفحات کتاب خوش چاپ و پهن حاشیه اند.

24. the information thus collected was printed in newspapers
اطلاعاتی که از این راه به دست آمده بود در روزنامه ها چاپ شد.

25. the radio superannuates the news printed in newspapers
رادیو خبرهای مندرج در روزنامه را کهنه نمامی کند.

26. a sketch of the discussions that was printed in the newspaper
شرح مختصر مذاکرات که در روزنامه چاپ شده بود

27. the headings of the book's chapters are printed in capital letters
عنوان فصل های کتاب با حروف بزرگ چاپ شده است.

28. the news of the two murderers' apprehension was printed in the newspapers
خبر دستگیری دو آدمکش در روزنامه ها چاپ شد.

29. individualized checks on which the individual's name and address have been printed
چک های بانکی اختصاصی که نام و نشانی شخص روی آن چاپ شده است

30. Text and graphics are printed at 300 dots per inch.
[ترجمه گوگل]متن و گرافیک با 300 نقطه در اینچ چاپ می شود
[ترجمه ترگمان]متن و گرافیک هر اینچ با ۳۰۰ نقطه چاپ می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مطبوع (صفت)
good, proper, pleasant, handsome, agreeable, graceful, scrumptious, sweet, exquisite, dainty, lovesome, placable, toothsome, sapid, issued, typed, printed

چاپی (صفت)
printed, typographic

تخصصی

[برق و الکترونیک] چاپ شده

انگلیسی به انگلیسی

• produced by ink stamping, produced by a printing process

پیشنهاد کاربران

مکتوب
کپی کردن
انتشار یافته
منتشر شده ( حسابداری )

بپرس