principally

/ˈprɪnsəpli//ˈprɪnsəpli/

اساسا، بطور کلی، بیشتر

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: for the most part; chiefly.
مترادف: chiefly, generally, largely, mainly, primarily
مشابه: essentially, for the most part, in the main, mostly, on the whole, usually

جمله های نمونه

1. The money is principally invested in stocks and shares.
[ترجمه گوگل]این پول عمدتاً در سهام و سهام سرمایه گذاری می شود
[ترجمه ترگمان]این پول عمدتا در سهام و سهام سرمایه گذاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He had married her principally for the sake of her father's property.
[ترجمه گوگل]او اساساً به خاطر اموال پدرش با او ازدواج کرده بود
[ترجمه ترگمان]به خاطر دارایی پدرش با او ازدواج کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Weymouth is principally a holiday resort.
[ترجمه گوگل]Weymouth اساسا یک استراحتگاه تعطیلات است
[ترجمه ترگمان]Weymouth عمدتا یک تفریحگاه در تعطیلات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our club was composed principally of students, with an admixture of young clerks.
[ترجمه گوگل]باشگاه ما عمدتاً از دانش آموزان تشکیل شده بود که ترکیبی از کارمندان جوان بود
[ترجمه ترگمان]باشگاه ما بیشتر از دانش آموزان تشکیل شده بود و با آن یکی از کارمندان جوان - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The book is aimed principally at beginners.
[ترجمه گوگل]این کتاب عمدتاً برای افراد مبتدی طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این کتاب بیشتر در مورد مبتدیان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The advertising campaign is aimed principally at women.
[ترجمه گوگل]این کمپین تبلیغاتی عمدتاً زنان را هدف قرار داده است
[ترجمه ترگمان]تبلیغات تبلیغاتی عمدتا زنان را هدف قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We met principally to discuss the future of the school.
[ترجمه گوگل]ما اصولاً برای بحث در مورد آینده مدرسه ملاقات کردیم
[ترجمه ترگمان]ما عمدتا برای بحث درباره آینده مدرسه ملاقات کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is principally because the major export markets are slowing.
[ترجمه گوگل]این عمدتا به این دلیل است که بازارهای عمده صادراتی در حال کند شدن هستند
[ترجمه ترگمان]این امر عمدتا به این دلیل است که بازارهای عمده صادرات کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The dialect is spoken principally in the rural areas.
[ترجمه گوگل]این لهجه عمدتاً در مناطق روستایی صحبت می شود
[ترجمه ترگمان]گویش در مناطق روستایی عمدتا گویش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. No new power stations have been built, principally because of the cost.
[ترجمه گوگل]هیچ نیروگاه جدیدی ساخته نشده است، عمدتاً به دلیل هزینه
[ترجمه ترگمان]هیچ نیروگاه جدیدی ساخته نشده است، به خصوص به خاطر هزینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was principally a landscape painter.
[ترجمه گوگل]او اصولاً یک نقاش منظره بود
[ترجمه ترگمان]او اصولا یک نقاش منظره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At this age, he started boxing, principally at the instigation of his brother Lex.
[ترجمه گوگل]در این سن، او بوکس را عمدتاً به تحریک برادرش لکس شروع کرد
[ترجمه ترگمان]در این سن، او به تحریک برادرش، به تحریک brother، شروع به مشت زنی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is principally a path following a narrow undulating ledge which runs across the northern face of Pillar.
[ترجمه گوگل]این اساساً مسیری است که از یک تاقچه مواج باریکی پیروی می کند که از جبهه شمالی پیلار می گذرد
[ترجمه ترگمان]این به طور عمده یک مسیر است که از یک ledge باریک و باریک عبور می کند که در طول خط شمالی جبهه عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We have so far concentrated principally on the use of space resources to support future activities in space.
[ترجمه گوگل]ما تاکنون عمدتاً بر استفاده از منابع فضایی برای حمایت از فعالیت‌های آینده در فضا تمرکز کرده‌ایم
[ترجمه ترگمان]ما عمدتا متمرکز بر استفاده از منابع فضایی برای حمایت از فعالیت های آینده در فضا هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• essentially, mainly, primarily, mostly
principally means more than anything else.

پیشنهاد کاربران