prince

/ˈprɪns//prɪns/

معنی: سرور، سید، ولیعهد، شاهزاده
معانی دیگر: (حکمرانی که مقام او از شاه کمتر است) ملک، امیر، پرنس، آدم مهم، سردمدار، سردسته، سالار، بزرگ، (عامیانه) آدم خوب، شازده، (در اصل) پادشاه، سلطان، شاهپور، اعیان زاده، فرمانروای مطلق، شاهزاده بودن، مثل شاهزاده رفتار کردن، سروری کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the son or grandson of a monarch.

- As a prince, he had been self-indulgent and unruly, but he was forced to be more disciplined after becoming king.
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک شاهزاده، خود راضی و سرکش بود، اما پس از پادشاه شدن مجبور به نظم و انضباط بیشتری شد
[ترجمه ترگمان] به عنوان یک شاهزاده، او خود را - و سرکش نشان داده بود، اما ناچار شد که پس از آن که پادشاه شود نظم بیشتری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: formerly, a king; presently, the ruler of a small state or principality.

(3) تعریف: a man who is of the highest rank or excellence in a particular category.
مشابه: lord

- the prince of rock music
[ترجمه گوگل] شاهزاده موسیقی راک
[ترجمه ترگمان] پرنس موسیقی راک اند رول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: an admirable person.

جمله های نمونه

1. prince regent
شاهزاده نایب السلطنه

2. a prince who was enchanted by a cruel sorcerer
شاهزاده ای که توسط جادوگر سنگدلی افسون شده بود

3. the prince did not have wise counsel(l)ors
شاهزاده مشاوران عاقلی نداشت.

4. the prince of thieves
سردسته ی دزدان

5. a madcap prince
شاهزاده ی بزن بهادر

6. a merchant prince
ملک التجار

7. the little prince was not used to being roughed about
شاهزاده ی کوچک عادت نداشت که مورد خشونت قرار گیرد.

8. he was the evil genius of that unfortunate prince
او برای آن شاهزاده ی تیره بخت ناصح بسیار بدی بود.

9. The prince fell in love with a fair young maiden.
[ترجمه گوگل]شاهزاده عاشق یک دختر جوان زیبا شد
[ترجمه ترگمان]شاهزاده عاشق دختر زیبای جوانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the story, the prince woos and wins the fair maiden.
[ترجمه گوگل]در داستان، شاهزاده دوشیزه نجیب را جلب می کند و برنده می شود
[ترجمه ترگمان]در این داستان، شاهزاده \"woos\" و برنده دختر زیبا میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The magician metamorphosed the frog into a prince.
[ترجمه گوگل]جادوگر قورباغه را به یک شاهزاده مسخ کرد
[ترجمه ترگمان]جادوگر، قورباغه را به صورت یک پرنس تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The prince was reported to be elated at/by the birth of his new daughter.
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که شاهزاده از تولد دختر جدیدش خوشحال شده است
[ترجمه ترگمان]گزارش شده بود که شاهزاده از تولد دختر جدیدش به وجد آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The ringing bells proclaimed the birth of the prince.
[ترجمه گوگل]زنگ ها تولد شاهزاده را اعلام کردند
[ترجمه ترگمان]ناقوس های کلیسا، تولد شاهزاده را اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The wicked fairy bewitched the prince and turned him into a frog.
[ترجمه گوگل]پری شریر شاهزاده را جادو کرد و او را به قورباغه تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]جن خبیث شاهزاده را جادو کرد و او را به یک قورباغه تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Prince Charles is a keen polo player.
[ترجمه گوگل]شاهزاده چارلز یک بازیکن چوگان مشتاق است
[ترجمه ترگمان]پرنس چارلز، بازیکن برجسته چوگان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. After the feast the prince belched hugely.
[ترجمه گوگل]پس از جشن، شاهزاده به شدت آروغ زد
[ترجمه ترگمان]بعد از ضیافت، شاهزاده آروغ بلندی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرور (اسم)
master, chief, leader, mirth, delight, joy, cheerfulness, prince

سید (اسم)
master, chief, lord, prince, descendant of the prophet

ولیعهد (اسم)
prince, crown prince

شاهزاده (اسم)
lord, prince, seigneur

انگلیسی به انگلیسی

• son of a king; ruler, sovereign
a prince is a male member of a royal family, especially the son of a king or queen.

پیشنهاد کاربران

شاهزاده پسر
شاهزاده پیر
شاهزاده
( مجازی ) گل سر سبد، سر، نخبه
شهریار
Princeپرنس
The lion is a man for himself, our son
شیرمردی برای خودش پسرمان
شاهپور. دیهیم ور
I want a prince
My heart wants me to be with you and your family
من پرنسم رو میخوام
دلم خیلی دوست داره در کنار شما و خانواده شما باشم
در حیاط درختان باغچه شما چند دقایقی با تو در خلوت صحبت های عاشقانه دل باشیم
Spring weather is good
Live and live happily
Life has to live with great pride
You are the beautiful prince of humanity
هوای بهاری خوبه
بلندشو و شاد زندگی کن
تا عمری هست باید با سربلندی زندگی کرد
تو شاهزاده پرنس زیبا از بشریت هستی
شاهزاده ِ پسر ، شاهزاده پسر
My love is the king of my heart
عشقم پادشاه قلب من است
پرنس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس