primp

/ˈprɪmp//prɪmp/

معنی: اراستن، مزین ساختن، مرتب ومنظم ساختن
معانی دیگر: باوسواس لباس پوشیدن یا آرایش کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: primps, primping, primped
• : تعریف: to groom, arrange, or assemble (one's hair, clothing, or the like) with unusually attentive care.

- It was an important interview and she spent extra time primping her hair that morning.
[ترجمه گوگل] مصاحبه مهمی بود و او وقت بیشتری را صرف آرایش کردن موهایش کرد
[ترجمه ترگمان] این یه مصاحبه مهم بود و اون وقت اضافی برای مرتب کردن موهاش وقت گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to groom or dress oneself with care; preen.

جمله های نمونه

1. She's always primping in front of the mirror.
[ترجمه گوگل]او همیشه جلوی آینه می‌چرخد
[ترجمه ترگمان]او همیشه جلوی آینه در حال مرتب شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She primped her hair.
[ترجمه گوگل]موهایش را اصلاح کرد
[ترجمه ترگمان]موهایش را نوازش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Too much time is spent in primping, too little at work.
[ترجمه گوگل]زمان بسیار زیادی صرف چیدن چوب می شود، بسیار کم در محل کار
[ترجمه ترگمان]زمان زیادی صرف کار کردن در primping می شود، کار زیادی در کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She spends hours primping in front of the mirror.
[ترجمه گوگل]او ساعت‌ها جلوی آینه می‌چرخد
[ترجمه ترگمان]ساعت ها در مقابل آینه مشغول مرتب شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. So tease it, grow it, shave it, primp it, curl it, color it.
[ترجمه گوگل]بنابراین آن را اذیت کنید، رشد دهید، بتراشید، بچرخانید، فر کنید، رنگ کنید
[ترجمه ترگمان]پس سربه سرش بگذارید، آن را اصلاح کنید، یا آن را اصلاح کنید، یا آن را باز کنید، رنگ کنید، رنگ آن را رنگ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Are you through primping? I need to use the bathroom.
[ترجمه گوگل]آیا در حال آماده سازی هستید؟ من باید از حمام استفاده کنم
[ترجمه ترگمان]داری آماده می کنی؟ باید برم دستشویی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He primps for callers.
[ترجمه گوگل]او برای تماس گیرندگان پیش می آید
[ترجمه ترگمان]او به خاطر این که او را به ملاقات دعوت کردن دعوت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As students primp and preen to wow their favorite colleges, there's one characteristic they can't control: their race.
[ترجمه گوگل]در حالی که دانش‌آموزان در حال وسوسه کردن کالج‌های مورد علاقه‌شان هستند، یک ویژگی وجود دارد که نمی‌توانند کنترل کنند: نژادشان
[ترجمه ترگمان]همانطور که دانش آموزان primp و preen می کنند که دانشکده های مورد علاقه خود را به حیرت می اندازند، یک ویژگی وجود دارد که آن ها نمی توانند کنترل کنند: نژاد آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They basically primp and pose through the same humdrum motions they did before.
[ترجمه گوگل]آن‌ها اساساً با همان حرکاتی که قبلاً انجام می‌دادند، ژست می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها اساسا از طریق همان حرکات یکنواخت و یکنواختی که قبلا انجام می دادند، ژست می گرفتند و ژست می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You primp as brothel woman by the body of place son, is exactly your biggest flaw in prose.
[ترجمه گوگل]شما به عنوان یک زن فاحشه خانه با بدن پسر، دقیقاً بزرگترین نقص شما در نثر است
[ترجمه ترگمان]شما به عنوان یک زن brothel با بدنه پسر خود، دقیقا بزرگ ترین عیب شما در نثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To dress or groom(oneself)with elaborate care; primp.
[ترجمه گوگل]لباس پوشیدن یا داماد کردن (خود) با مراقبت دقیق؛ نوازنده
[ترجمه ترگمان]لباس پوشیدن یا groom (خود)با دقت بسیار زیاد؛ primp
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was at primp school that I became fascinated with model planes making for the first time in my life.
[ترجمه گوگل]در مدرسه ابتدایی بود که برای اولین بار در زندگی ام مجذوب ساخت هواپیماهای مدل شدم
[ترجمه ترگمان]در مدرسه primp بود که من شیفته هواپیماهای مدل شدم که برای اولین بار در زندگی ام ساخته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One great example is Primp my Album's Photo Wizard that can offer you a lot of possibilities in transforming your photos into its perfect look.
[ترجمه گوگل]یک مثال عالی Primp My Album's Photo Wizard است که می تواند امکانات زیادی را برای تبدیل عکس های شما به ظاهر عالی به شما ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]یک مثال خوب این است که آلبوم عکس از آلبوم من Wizard استفاده می کند که می تواند بسیاری از احتمالات را در تبدیل عکس های شما به ظاهر عالی آن ارایه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They never primp or shop, but have you ever seen colour and design quite like it?
[ترجمه گوگل]آن‌ها هرگز دستفروشی نمی‌کنند یا خرید نمی‌کنند، اما آیا تا به حال رنگ و طراحی کاملاً شبیه آن را دیده‌اید؟
[ترجمه ترگمان]آن ها هرگز به خرید یا فروش نمی روند، اما آیا تا به حال رنگ و طراحی را کاملا به این شکل دیده بودید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اراستن (فعل)
range, blazon, habit, trim, adorn, decorate, primp, illustrate, apparel, groom, titivate, attire, bedeck, prettify, smarten, bedight, ornament, grace, brave, arrange, fettle, line, equip, array, rank, tidy, perk, deck, inlay, prim, clothe, endue, embroider, prune, stud, indue

مزین ساختن (فعل)
adorn, primp, bedight, ouch

مرتب و منظم ساختن (فعل)
primp

انگلیسی به انگلیسی

• decorate, adorn; decorate or adorn oneself; beautify or dandify oneself; groom oneself

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To groom oneself carefully or to get ready for an event
🔍 مترادف: Groom, prepare
✅ مثال: She took an hour to primp before the big gala, ensuring she looked perfect.

بپرس