priming

/ˈpraɪmɪŋ//ˈpraɪmɪŋ/

معنی: بتونه کاری، چیدن برگ رسیده تنباکو، استر کاری
معانی دیگر: (بمب و غیره) چاشنی گذاری، (رنگ) آستر کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: explosive powder or material.

(2) تعریف: the act of one that primes.

(3) تعریف: a substance used to prime a surface for painting.

جمله های نمونه

1. Associative priming is a well known phenomenon in cognitive psychology.
[ترجمه گوگل]آغازگرهای انجمنی یک پدیده شناخته شده در روانشناسی شناختی است
[ترجمه ترگمان]priming Associative یک پدیده شناخته شده در روان شناسی شناختی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Smiths were priming themselves for a spell in the top five.
[ترجمه گوگل]اسمیت ها خود را برای یک طلسم در پنج تیم برتر آماده می کردند
[ترجمه ترگمان]The خود را برای افسون پنج پنج آماده کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This involved presenting a priming word just prior to a target letter string.
[ترجمه گوگل]این شامل ارائه یک کلمه اولیه درست قبل از رشته حرف هدف بود
[ترجمه ترگمان]این شامل ارائه یک کلمه آماده سازی درست قبل از یک رشته نامه هدف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After priming, the correct colour undercoat is applied, followed by two coats of gloss.
[ترجمه سحر شهاب] پس از زیرسازی، آستری متناسب با رنگ اصلی و پس از آن دو لایه رنگ براق زده میشود.
|
[ترجمه گوگل]پس از پرایم کردن، زیر لایه رنگی صحیح اعمال می شود و به دنبال آن دو لایه براق اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]بعد از آماده سازی، رنگ صحیح undercoat اعمال می شود و پس از آن دو کت برق تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I found a concentration of priming fish one morning and dropped baits in amongst them.
[ترجمه گوگل]یک روز صبح غلظتی از ماهی های پرایمینگ پیدا کردم و طعمه ها را در میان آنها انداختم
[ترجمه ترگمان]یک روز صبح حواسم به ماهی پخته بود و خودم را در میان آن ها انداختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This priming often has to last the entire remaining 51 weeks.
[ترجمه گوگل]این پرایمینگ اغلب باید کل 51 هفته باقی مانده را ادامه دهد
[ترجمه ترگمان]این آماده سازی اغلب باید تا ۵۱ هفته ادامه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The priming experiments can tell us something more specific about the visual recognition system used for identifying words.
[ترجمه گوگل]آزمایش‌های اولیه می‌توانند چیزهای خاص‌تری در مورد سیستم تشخیص بصری مورد استفاده برای شناسایی کلمات به ما بگویند
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها آماده سازی می توانند چیز بیشتری در مورد سیستم تشخیص بصری برای شناسایی کلمات به ما بگویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Methods and techniques are covered from priming your canvas to laying out colour on the palette.
[ترجمه گوگل]روش‌ها و تکنیک‌ها از پر کردن بوم شما تا قرار دادن رنگ روی پالت پوشش داده می‌شوند
[ترجمه ترگمان]روش ها و تکنیک ها از آماده سازی چادر شما برای مشخص کردن رنگ بر روی پالت پوشیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The results of the semantic priming investigation provide independent evidence of its ability to identify semantically related words.
[ترجمه گوگل]نتایج بررسی مقدماتی معنایی شواهد مستقلی از توانایی آن در شناسایی کلمات مرتبط معنایی ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]نتایج تحقیقات priming معنایی، شواهد مستقلی را از توانایی آن برای شناسایی کلمات مرتبط به لحاظ معنایی فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Yes, we do . And we call it priming paint.
[ترجمه گوگل]بله ما انجام میدهیم و ما آن را رنگ پرایمینگ می نامیم
[ترجمه ترگمان] چرا، داریم و ما بهش میگیم که رنگش رو درست کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pump priming is needed and on a large scale.
[ترجمه گوگل]پرایمینگ پمپ مورد نیاز و در مقیاس بزرگ است
[ترجمه ترگمان]آماده سازی پمپ مورد نیاز است و در مقیاس بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Traditional vaccines work mainly by priming the immune system so that it knows how to make antibodies to a particular infectious agent.
[ترجمه گوگل]واکسن‌های سنتی عمدتاً با پرایمینگ سیستم ایمنی عمل می‌کنند تا بداند چگونه آنتی‌بادی‌هایی را برای یک عامل عفونی خاص بسازد
[ترجمه ترگمان]واکسن های سنتی عمدتا با آماده سازی سیستم ایمنی کار می کنند به طوری که می داند چگونه آنتی بادی را به یک عامل عفونی خاص تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Additivity of affect was obtained only when affective priming was suboptimal, suggesting that nonconscious affect is diffuse.
[ترجمه گوگل]افزایش عاطفه تنها زمانی به دست آمد که آغازگر عاطفی کمتر از حد مطلوب بود، که نشان می دهد عاطفه ناخودآگاه منتشر است
[ترجمه ترگمان]عدم تاثیر تنها زمانی بدست آمد که آماده سازی موثر غیر بهینه بود، و اشاره داشت که عواطف منفی پراکنده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The design consideration and principle of self priming equipment for the centrifugal pump were introduced article.
[ترجمه گوگل]بررسی طراحی و اصل تجهیزات خود پرایمینگ برای پمپ گریز از مرکز در مقاله معرفی شد
[ترجمه ترگمان]بررسی طراحی و اصل تجهیزات priming برای پمپ سانتریفوژ، در مقاله معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بتونه کاری (اسم)
priming

چیدن برگ رسیده تنباکو (اسم)
priming

استر کاری (اسم)
priming

تخصصی

[شیمی] آستر زدن
[عمران و معماری] لایه آستر - پیش اندود
[مهندسی گاز] بتونه کاری، آسترکاری
[زمین شناسی] بتونه کاری، آستر کاری، پرکردن پمپ قبل از راه اندازی

انگلیسی به انگلیسی

• powder or other material used to detonate an explosive; undercoat, layer of base paint; act of supplying information in advance

پیشنهاد کاربران

📋 دوستان در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم prim
📌 این ریشه، معادل "First" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "First" مربوط هستند.
📂 مثال:
🔘 primary: First in order of importance or rank
...
[مشاهده متن کامل]

🔘 primitive: Relating to the first or earliest stage of development
🔘 primogeniture: The right of the firstborn child to inherit the family estate
🔘 primacy: The state of being first in importance or rank
🔘 primate: An ecclesiastical title denoting the first among religious leaders
🔘 primer: A first instructional book or the first coat of paint applied
🔘 primal: Relating to the first or earliest stage of existence
🔘 primeval: Existing in the first ages; ancient or primitive
🔘 primarily: For the first or main purpose
🔘 primrose: A flower that is among the first to bloom in spring
🔘 prime: Of the best quality; first in rank or importance
🔘 primo: Informally denotes something of top quality or first importance
🔘 priming: The process of preparing something for first use or action
🔘 primus: Latin for "first, " used in titles or names
🔘 primatectomy: Surgical removal of a primate or metaphorically, a first leading figure
🔘 primerose: Another term for the primrose flower, among the first to bloom
🔘 primiparous: Referring to a first - time mother
🔘 primordially: In the first and earliest stage of development
🔘 priminternship: A first internship or first professional experience
🔘 primality: The state of being first or original

[در روان شناسی] پدیده آماده سازی یا priming : شناخت محرک معینی تحت تاثیر ارائه پیشین همان محرک یا محرک شبیه به آن قرار می گیرد.
ارائه پیشین محرک دریافت بعدی را آسان می کند.
اثر پیش زمینه ( اطلاعات مربوط به یک رویداد اولیه، بر نحوه تفسیر و پردازش اطلاعات مربوط به یک رویداد بعدی تأثیر می گذارد ) .
مهیاشدن - مهیا کردن
مکانیک: راه اندازی
هوا گیری آغازین، حرکت دادن اولیه هوا
در روانشناسی: راه انداز
مثلا یک محرک برای محرک دیگر نقش راه انداز داشته باشد
تداعی ( روانشناسی )
priming ( روان شناسی )
واژه مصوب: آمایش
تعریف: فرایند تسهیل یا مهار پردازش بعدی براثر تجربۀ اخیر یک محرک
در مبحث روانشناسی به معنای پیش زمینه سازی است
در بافت خبری: پوشش خبری سیاسی
Seed Priming: ( در کشاورزی ) پرایمینگ یا پوشش بذر جهت افزایش جوانه زنی
پیش زمینه ( روانشناسی )
اولیه / آغازین / ابتدایی
تداعی
آغاز گری
مقدماتی یا اولیه
( تخصصی - روانشناسی ) : آماده سازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس