• : تعریف: in television, the evening hours of programming, when the largest number of people are free to watch.
جمله های نمونه
1. Spring is the prime time for planting trees.
[ترجمه گوگل]فصل بهار بهترین زمان برای کاشت درختان است [ترجمه ترگمان]بهار اولین فرصت برای کاشت درختان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Spring is the prime time for planting.
[ترجمه گوگل]فصل بهار بهترین زمان برای کاشت است [ترجمه ترگمان]بهار اولین زمان کاشت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The interview will be broadcast during prime time.
[ترجمه ل اسحاقی] مصاحبه در پربیننده ترین زمان پخش خواهد شد.
|
[ترجمه گوگل]این مصاحبه در ساعات پربیننده پخش خواهد شد [ترجمه ترگمان]این مصاحبه در زمان نخست پخش خواهد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The broadcast went out on television at prime time, when everyone was watching.
[ترجمه گوگل]پخش در ساعت پربیننده از تلویزیون پخش شد، زمانی که همه تماشا می کردند [ترجمه ترگمان]این برنامه زمانی در تلویزیون پخش شد که همه مشغول تماشا بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. That actor has been on five prime time programs.
[ترجمه گوگل]این بازیگر در پنج برنامه پربیننده حضور داشته است [ترجمه ترگمان]این بازیگر در پنج برنامه زمانی اول بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. That means more televised games in prime time, always a consideration.
[ترجمه گوگل]این بدان معناست که بازیهای تلویزیونی بیشتر در ساعات پربیننده، همیشه مورد توجه است [ترجمه ترگمان]این به معنای بازی های تلویزیونی بیشتری است که همیشه در نظر گرفته می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. So why don't you both get off prime time telly immediately and make way for the new generation?
[ترجمه گوگل]پس چرا هر دو فوراً از تلويزيون پايينتايم خارج نميشويد و راه را براي نسل جديد باز نميكنيد؟ [ترجمه ترگمان]پس چرا هر دوی شما فورا تلویزیون را ترک نمی کنید و برای نسل جدید راه درست کنید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Summer is prime time for fresh berries when native strawberries, blueberries, blackberries, raspberries and other varieties ripen to perfection.
[ترجمه گوگل]تابستان زمانی که توت فرنگی های بومی، زغال اخته، شاه توت، تمشک و انواع دیگر به کمال رسیده اند، بهترین زمان برای توت های تازه است [ترجمه ترگمان]تابستان زمانی است که میوه های تازه، توت فرنگی، قره قاط، تمشک، تمشک و انواع دیگر می رسند تا حد کمال برسند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. We know when the weather turns warm, prime time goes cold.
[ترجمه گوگل]ما می دانیم که وقتی هوا گرم می شود، زمان اصلی سرد می شود [ترجمه ترگمان]ما می دانیم که وقتی هوا گرم می شود، زمان به سردی می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I understand prime time is supremely competitive and that certain strategic moves are necessary and commonplace.
[ترجمه گوگل]من میدانم که ساعات پربیننده کاملاً رقابتی است و برخی حرکات استراتژیک ضروری و عادی هستند [ترجمه ترگمان]من درک می کنم که زمان نخست بسیار رقابتی است و حرکت های استراتژیک خاص ضروری و مبتذل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Grot-bag Jo Brand will never be prime time, no matter how much lipstick she wears.
[ترجمه گوگل]گروت کیف جو برند، مهم نیست چقدر رژ لب بزند، هرگز در بهترین زمان نخواهد بود [ترجمه ترگمان]\"جو مارک\"، \"جو مارک\" هرگز اولین بار نخواهد بود، مهم نیست چقدر ماتیک داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Women control the clicker in prime time; they love figure skating.
[ترجمه گوگل]زنان صدای کلیک را در زمان اصلی کنترل می کنند آنها عاشق اسکیت هستند [ترجمه ترگمان]زن ها کنترل \"clicker\" رو در زمان اول کنترل میکنن اونا عاشق اسکیت بازی کردن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Media Research Center analysts studied all 1995 prime time entertainment programs on the networks.
[ترجمه گوگل]تحلیلگران مرکز تحقیقات رسانهای، تمام برنامههای سرگرمی در اولین زمان در سال 1995 را در این شبکهها مطالعه کردند [ترجمه ترگمان]تحلیلگران مرکز تحقیقات رسانه ای در تمام سال ۱۹۹۵ برنامه های سرگرمی تمام وقت خود را در شبکه ها مورد مطالعه قرار دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• prime time television or radio programmes are broadcast when the most viewers and listeners are watching television or listening to the radio.
پیشنهاد کاربران
پربیننده ترین ساعت
موعد مقرر
اوقات پر مخاطب
prime time ( سینما و تلویزیون ) واژه مصوب: زمان اوج 2 تعریف: پرمخاطبترین ساعات برنامههای تلویزیونی یا رادیویی
دوران اوج
پربیینده ترین ساعات ( در تماشای تلویزیون )
پک تلویزیونی
اولین فرصت
ساعات پربازدید
اوج مصرف
زمانی است که اکثر مردم تلویزیون تماشا میکنندمعمولا بین 6 تا 10 شب.