prime mover

/ˈpraɪmˈmuːvər//praɪmˈmuːvə/

معنی: منشاء، عامل محرک کل
معانی دیگر: (مکانیک) نیروی محرک، نیروی جنباور، محرک اصلی، نیروزا (مانند توربین)، خدا با حرف بزرگ

جمله های نمونه

1. He was a prime mover in the bid to get better pay for West Indian cricketers.
[ترجمه گوگل]او یک محرک اصلی در تلاش برای دریافت دستمزد بهتر برای کریکت‌بازان غرب هند بود
[ترجمه ترگمان]او یک محرک اصلی در تلاش برای پرداخت بهتر برای کریکت بازان هند غربی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was the prime mover behind the coup.
[ترجمه گوگل]او عامل اصلی کودتا بود
[ترجمه ترگمان]او محرک اصلی در پس کودتا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. With Germany, France has been the prime mover behind closer European integration.
[ترجمه گوگل]با آلمان، فرانسه محرک اصلی ادغام نزدیکتر اروپا بوده است
[ترجمه ترگمان]در آلمان، فرانسه محرک اصلی در پس پیوستن به اتحادیه اروپا بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The United States is more than ever the prime mover in Middle East peace-making.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده بیش از هر زمان دیگری محرک اصلی در ایجاد صلح در خاورمیانه است
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده بیش از همیشه محرک اصلی در برقراری صلح خاورمیانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With Germany, France has been the prime mover in closer European integration.
[ترجمه گوگل]با آلمان، فرانسه محرک اصلی در ادغام نزدیکتر اروپا بوده است
[ترجمه ترگمان]با آلمان، فرانسه محرک اصلی در یکپارچگی نزدیک تر اروپا بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was a prime mover in developing a new style of customer-friendly bookshops in the UK.
[ترجمه گوگل]او یک محرک اصلی در توسعه سبک جدیدی از کتابفروشی های مشتری پسند در بریتانیا بود
[ترجمه ترگمان]او یک محرک اصلی در توسعه سبک جدید of های دوستانه با مشتری در بریتانیا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was the prime mover in the revolt against the government.
[ترجمه گوگل]او محرک اصلی شورش علیه دولت بود
[ترجمه ترگمان]او اولین پیشگامی در شورش علیه دولت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The role of the state as a prime mover in planning social change has been under attack.
[ترجمه گوگل]نقش دولت به عنوان محرک اصلی در برنامه ریزی تغییرات اجتماعی مورد حمله قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]نقش دولت به عنوان یک محرک اصلی در برنامه ریزی تغییرات اجتماعی تحت حمله بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was a prime mover of social change in the nineteenth century.
[ترجمه گوگل]او محرک اصلی تغییرات اجتماعی در قرن نوزدهم بود
[ترجمه ترگمان]او محرک اصلی تغییرات اجتماعی در قرن نوزدهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The prime mover of all generation is said to be the goddess Necessity, who occupies the centre of the universe.
[ترجمه گوگل]گفته می شود که محرک اصلی همه نسل ها الهه ضرورت است که مرکز جهان را اشغال می کند
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که محرک اصلی همه نسل ها، ضرورت الهه بوده، که مرکز جهان را اشغال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Spike couldn't rant against the Prime Mover.
[ترجمه گوگل]اسپایک نمی توانست علیه Prime Mover ناراضی باشد
[ترجمه ترگمان]اسپایک نمی توانست علیه نخست وزیر rant کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Kohl always wanted to be seen as a prime mover for European unity.
[ترجمه گوگل]کهل همیشه می خواست به عنوان یک محرک اصلی برای اتحاد اروپا دیده شود
[ترجمه ترگمان]Kohl همیشه می خواست بعنوان محرک اصلی برای اتحاد اروپا دیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You are the enabler, the creative power, the prime mover, the faith is faith in you.
[ترجمه گوگل]شما توانمند، نیروی خلاق، محرک اصلی هستید، ایمان ایمان به شماست
[ترجمه ترگمان]شما قادر به توانمند سازی، قدرت خلاق، محرک اصلی هستید، ایمان به شما ایمان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If she believed in the Prime Mover she would be praying.
[ترجمه گوگل]اگر او به Prime Mover اعتقاد داشت، دعا می کرد
[ترجمه ترگمان]اگر به نخست وزیر معتقد بود دعا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The press had become a prime mover in determining government policy and influencing public opinion.
[ترجمه گوگل]مطبوعات به محرک اصلی در تعیین خط مشی دولت و تأثیرگذاری بر افکار عمومی تبدیل شده بودند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات محرک اصلی در تعیین سیاست دولت و تاثیر گذاری بر افکار عمومی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منشاء (اسم)
principle, beginning, source, origin, genesis, radix, origination, provenance, first cause, first principle, prime mover

عامل محرک کل (اسم)
prime mover

تخصصی

[زمین شناسی] راه انداز، موتور راه انداز اصلی
[معدن] کشاننده (ترابری)
[نفت] محرک اصلی

انگلیسی به انگلیسی

• main motive, primary motivation
someone or something that is the prime mover in a plan, idea, or situation has an important influence in starting it.

پیشنهاد کاربران

عضله انجام دهنده حرکت اصلی است در پزشکی
درمقابل agonist
agonist : عضلاتی که به کمک همدیگر کاری را انجام میدهند
محرک اولیه
در متون تخصصی برق
محرک اصلی

بپرس