primacy

/ˈpraɪməsi//ˈpraɪməsi/

معنی: برتری، تقدم
معانی دیگر: تفوق، ارشدیت، سالاری، مهتری، رجحان، پیشینگی، سزیدگی، اولویت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the state of being first, earliest, most essential, or most important.
مشابه: precedence

- The primacy of the human species has been unquestioned until recently.
[ترجمه گوگل] تقدم نوع انسان تا همین اواخر مورد تردید بوده است
[ترجمه ترگمان] برتری گونه های انسانی تا همین اواخر بلامنازع بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the primacy of deed over word
برتر بودن عمل از حرف

2. This approach gives primacy to facts.
[ترجمه گوگل]این رویکرد به حقایق اولویت می دهد
[ترجمه ترگمان]این رویکرد به حقایق برتری می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government insists on the primacy of citizens' rights.
[ترجمه گوگل]دولت بر اولویت حقوق شهروندی اصرار دارد
[ترجمه ترگمان]دولت بر اولویت حقوق شهروندان تاکید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We must give primacy to education.
[ترجمه گوگل]ما باید اولویت را به آموزش و پرورش بدهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید به آموزش اولویت بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This college emphasizes the primacy of teaching over research.
[ترجمه گوگل]این کالج بر تقدم تدریس بر پژوهش تاکید دارد
[ترجمه ترگمان]این کالج بر اولویت تدریس در تحقیقات تاکید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This time, it was the primacy of the office as gathering place that was the weak link in the chain.
[ترجمه گوگل]این بار اولویت دفتر به عنوان محل تجمع بود که حلقه ضعیف این زنجیره بود
[ترجمه ترگمان]این بار، این برتری دفتر به عنوان یک مکان گردهمایی بود که حلقه ضعیف زنجیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Primacy must be given to the human rights of the individual boy or girl.
[ترجمه گوگل]اولویت باید به حقوق انسانی هر پسر یا دختر داده شود
[ترجمه ترگمان]Primacy باید به حقوق بشر یک پسر یا دختر داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Also, the parent subtly asserts primacy.
[ترجمه گوگل]همچنین، والد به طور ماهرانه ای برتری را بیان می کند
[ترجمه ترگمان]همچنین، والدین با زیرکی به برتری نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But there is another aspect of the primacy which has so far been only briefly mentioned.
[ترجمه گوگل]اما جنبه دیگری از تقدم وجود دارد که تاکنون به اختصار به آن اشاره شده است
[ترجمه ترگمان]اما جنبه دیگری از برتری وجود دارد که تاکنون تنها به طور خلاصه ذکر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The whole canonical process recognizes the primacy of conscience and free will.
[ترجمه گوگل]کل فرآیند شرعی تقدم وجدان و اراده آزاد را به رسمیت می شناسد
[ترجمه ترگمان]کل این فرآیند قانونی برتری وجدان و اراده آزاد را به رسمیت می شناسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Table 4 supports the primacy effect as recall is significantly greater for the first three words in the list.
[ترجمه گوگل]جدول 4 اثر برتری را پشتیبانی می کند زیرا یادآوری به طور قابل توجهی برای سه کلمه اول لیست بیشتر است
[ترجمه ترگمان]جدول ۴ از اثر تقدم پشتیبانی می کند چون به طور قابل توجهی برای سه کلمه اول در فهرست بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It appears unduly insistent on the primacy of certain conceptual connections between cognition and language.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که بی جهت بر تقدم برخی ارتباطات مفهومی بین شناخت و زبان پافشاری می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این کار بی جهت بر اولویت روابط مفهومی خاص بین شناخت و زبان پافشاری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Britain's imperial primacy required the subjugation of other cultures and the dishonouring of their gods.
[ترجمه گوگل]برتری امپراتوری بریتانیا مستلزم انقیاد فرهنگ های دیگر و بی احترامی به خدایان آنها بود
[ترجمه ترگمان]برتری امپراتوری بریتانیا مستلزم انقیاد سایر فرهنگ ها و ظهور خدایان آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The courts, therefore, recognise as law and accord primacy to those measures which Parliament passes as Acts.
[ترجمه گوگل]بنابراین، دادگاه ها به عنوان قانون به رسمیت شناخته می شوند و به آن دسته از اقداماتی که پارلمان به عنوان قوانین تصویب می کند، اولویت قائل می شوند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، دادگاه ها به عنوان قانون و اولویت بر آن معیارهایی که پارلمان به عنوان قوانین عمل می کند، شناخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Constitution stresses the primacy of Hindi which, written in Devanagari script, is the nation's official language.
[ترجمه گوگل]قانون اساسی بر برتری زبان هندی که به خط دوانگاری نوشته شده است، زبان رسمی کشور است
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی بر برتری زبان هندی تاکید می کند که در script Devanagari نوشته شده و زبان رسمی کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برتری (اسم)
influence, power, leadership, precedence, advantage, preponderance, excellence, superiority, supremacy, preference, priority, profit, predominance, vantage, primacy, hegemony, distinction, predomination, prominence, salience, saliency, headship, majesty, excellency, predominancy, pre-eminence

تقدم (اسم)
lead, precession, antecedence, precedence, preference, priority, primacy, pre-emimence

انگلیسی به انگلیسی

• superiority, supremacy; state of being first; supreme authority of the pope
something that has primacy in a particular situation is the most important or most powerful thing in that situation; a formal word.

پیشنهاد کاربران

سیادت
( در مسیحیت ) مقام، رتبه، قلمروی قدرت و یا صلاحیت قضایی یک کشیش ارشد یا اسقف اعظم
Listen Thomas, Tradition prevents me from touching the privileges of the Primacy. But what if the Primate is my man? If the Archbishop of Canterbury is for the king, how can his power possibly incommode me?
...
[مشاهده متن کامل]

( Becket or the Honor of God - Jean Anouilh )

تقدم
اولیویت مند
تقدم و الویت دان به چیزی و معمولا با فعا give می آید to give primacy

بپرس