priggish

/ˈprɪɡɪʃ//ˈprɪɡɪʃ/

معنی: خود نما، سخت گیر، ایرادی
معانی دیگر: خودنما، ایرادی، سخت گیر

جمله های نمونه

1. He was in danger of becoming priggish and opinionated.
[ترجمه گوگل]او در خطر این بود که مغرور و صاحب نظر شود
[ترجمه ترگمان]او از خودراضی و مستبد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I found him priggish and cold.
[ترجمه گوگل]من او را مغرور و سرد یافتم
[ترجمه ترگمان]من او را ازخودراضی و خونسرد یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Chinese men are priggish . I am bored with them. I hunger for you.
[ترجمه گوگل]مردان چینی مغرور هستند حوصله شان سر رفته است من تشنه تو هستم
[ترجمه ترگمان]مردان چینی ازخودراضی هستند حوصله ام سر رفت من به خاطر تو گرسنگی می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Tintin's slightly priggish character fitted the times.
[ترجمه گوگل]شخصیت کمی پرخاشگر تن تن مطابق با زمانه بود
[ترجمه ترگمان]شخصیت کمی از خودراضی بود که زمان را تطبیق می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And only the most priggish today would argue that financial institutions are obliged to be fluffy.
[ترجمه گوگل]و امروز تنها فخرفروش‌ترین افراد می‌گویند که مؤسسات مالی موظف به پرزدار بودن هستند
[ترجمه ترگمان]و تنها the که امروزه از خودراضی است این بحث را مطرح می کند که موسسات مالی موظف به کرکی بودن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. he was a priggish young man who was also studying economics at a university.
[ترجمه گوگل]او مرد جوانی بود که در رشته اقتصاد در دانشگاه تحصیل می کرد
[ترجمه ترگمان]او یک جوان ازخودراضی بود که در حال مطالعه اقتصاد در یک دانشگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Chen Bai is priggish path.
[ترجمه گوگل]چن بای مسیری سرسبز است
[ترجمه ترگمان]چن بای از خودراضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And the Late Tang Form secluded poets had a great priggish and lonely spirit that became a symbol of noble quality in the Song Dynasty and later periods.
[ترجمه گوگل]و شاعران منزوی فرم تانگ متاخر دارای روحیه ی پرخاشگر و تنها بودند که در سلسله سونگ و دوره های بعدی به نمادی از کیفیت عالی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]و در اواخر تنگ تانگ، شاعران منزوی و روحیه ای قوی داشتند که به نمادی از کیفیت عالی در دوره سلسله سانگ و بعدها تبدیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But the British people hated to see their spirited queen lagging figuratively, if not literally, behind priggish Prince Albert.
[ترجمه گوگل]اما مردم بریتانیا از دیدن ملکه با روحیه خود متنفر بودند که به طور مجازی، اگر نه به معنای واقعی کلمه، از شاهزاده آلبرت سرزنش عقب می ماند
[ترجمه ترگمان]اما انگلیسی ها از دیدن ملکه spirited نفرت داشتند که اگر نه به معنای واقعی کلمه، پشت سر من، شاهزاده آلبر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was wondering if she were not a cold, hard, priggish girl.
[ترجمه گوگل]او در این فکر بود که آیا او یک دختر سرد، سخت و پرخاشگر نیست
[ترجمه ترگمان]از خودش می پرسید که آیا او یک دختر سرد و خشن و ازخودراضی نیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They've been humiliated by the Son of God and the other priggish loyalist angels so they are pained, utterly humiliated.
[ترجمه گوگل]آنها توسط پسر خدا و دیگر فرشتگان فاسد وفادار تحقیر شده اند، به طوری که آنها بسیار آزرده و تحقیر شده اند
[ترجمه ترگمان]او از پسر خدا و دیگری که از فرشته ها برخوردار بودند خوار و سرافکنده بودند، به طوری که رنج می بردند، به کلی تحقیر شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In his early 20s, bin Laden worked in the family business; he was a priggish young man who was also studying economics at a university.
[ترجمه گوگل]بن لادن در اوایل 20 سالگی خود در تجارت خانوادگی کار می کرد او مرد جوانی بود که در رشته اقتصاد در دانشگاه تحصیل می کرد
[ترجمه ترگمان]در اوایل دهه ۲۰، بن لادن در کسب وکار خانوادگی کار می کرد؛ او یک جوان ازخودراضی بود که در حال تحصیل اقتصاد در یک دانشگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was wondering if she were not a cold, hard, priggish person.
[ترجمه گوگل]او در این فکر بود که آیا او یک فرد سرد، سخت و پرخاشگر نیست
[ترجمه ترگمان]از خودش می پرسید که آیا او یک شخص سرد و خشن و ازخودراضی نیست یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her favourite female character from fiction was Dorothea, "that priggish lioness from Middlemarch; her favourite motto from Camus: 'courage in one's life and talent in one's work. '"
[ترجمه گوگل]شخصیت زن مورد علاقه او در داستان، دوروتیا بود، "آن شیر زن مغرور از میدلمارچ؛ شعار مورد علاقه او از کامو: "شجاعت در زندگی و استعداد در کار "
[ترجمه ترگمان]سرشت زنان مورد علاقه اش دور تا بود، \" آن ماده شیر از می دل مارچی؛ شعار مورد علاقه اش از کامو: شجاعت در زندگی و استعداد در کار انسان \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود نما (صفت)
airy, showy, ostentatious, posing, sparking, foppish, blatant, cocky, jaunty, grandstanding, hot-shot, la-di-da, posturing, priggish

سخت گیر (صفت)
hard, difficult, astringent, strict, stern, demanding, intransigent, exacting, squeamish, severe, fastidious, hard and fast, hard-bitten, hard-handed, unrelenting, priggish

ایرادی (صفت)
priggish

انگلیسی به انگلیسی

• meticulous, strict; pedantic, overly concerned with trivial details; arrogant, conceited; prissy, overly concerned with one's appearance
if you describe someone as priggish, you mean that they are irritating because they behave in a very moral and disapproving way.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : priggishness
✅️ صفت ( adjective ) : priggish
✅️ قید ( adverb ) : priggishly

بپرس