priest

/ˈpriːst//priːst/

معنی: کشیش، روحانی، مجتهد، کشیش بودن، کشیشی کردن
معانی دیگر: کشیش (به ویژه کشیش کاتولیک و انگلیکان)، کاتوزی، کاهن، موبد، مچتهد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a clergyman who performs religious rituals or leads a congregation in worship.
مشابه: father

(2) تعریف: a clergyman below the rank of bishop.

(3) تعریف: in ancient times or in non-Western cultures, an often hereditary religious leader who offered sacrifices to the gods or was credited with magical powers.

جمله های نمونه

1. a priest in a clerical black suit
کشیشی در لباس سیاه روحانیون

2. a priest reciting his office
کشیشی که دعای خود را می خواند

3. the priest blessed the bride and the groom
کشیش برای عروس و داماد تقاضای نیکبختی و آمرزش کرد.

4. the priest celebrated mass
کشیش مراسم عشای ربانی را اجرا کرد.

5. the priest crossed himself three times
کشیش سه بار نشان صلیب را بر (سینه ی) خود کشید.

6. the priest exhorted us to help the poor
کشیش صمیمانه خواستار شد که به مستمندان کمک کنیم.

7. the priest fulminated against sinners
کشیش گناهکاران را سخت مورد پرخاش قرار داد.

8. the priest picked the chicken bones clean
کشیش مرغ را خورد و فقط استخوان هایش را گذاشت.

9. the priest thundered from the pulpit against corruption
کشیش بر ضد فساد از منبر داد و قال می کرد.

10. the priest tucked away the whole chicken
کشیش همه ی مرغ را بالا داد.

11. the priest who wedded them is old
کشیشی که آنها را زن و شوهر کرد پیر است.

12. which priest is going to marry them?
کدام کشیش آنها را زن و شوهر خواهد کرد؟

13. a freeloading priest
کشیش مفت خور

14. a high priest
کشیش اعظم

15. a high priest of new poetry
پیش کسوت شعر نو

16. she calls a priest a "spiritual father"
او به کشیش می گوید ((پدر روحانی)).

17. they caught the priest with the neighbor's wife in the closet, and his hypocrisy became apparent
کشیش را با زن همسایه در پستو گیر آوردند و ریای او آشکار شد.

18. he was ordained a priest last year
پارسال به کشیشی منصوب شد.

19. in the movie, the priest is represented as an evil man
در این فیلم کشیش به عنوان یک مرد خبیث تجسم شده است.

20. an excellent present for the neighborhood priest
یک پیشکش نفیس برای کشیش محله

21. before he was executed, he unburdened himself to a priest
پیش از اینکه اعدام بشود نزدیک کشیش درد دل کرد.

22. in the catholic church celibacy is one of the conditions for becoming a priest
در کلیسای کاتولیک تجرد یکی از شروط کشیش شدن است.

23. Father O'Dooley was ordained a priest in 194
[ترجمه گوگل]پدر اودولی در سال 194 به عنوان کشیش منصوب شد
[ترجمه ترگمان]پدر او دولی به سمت یک کشیش (۱۹۴)منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. He anointed the new high priest.
[ترجمه گوگل]او کاهن اعظم جدید را مسح کرد
[ترجمه ترگمان] اون کاهن بزرگ رو درمان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The priest prayed for the dying man.
[ترجمه گوگل]کشیش برای مرد در حال مرگ دعا کرد
[ترجمه ترگمان]کشیش برای مرد محتضر دعا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The priest will hear confessions in English and French.
[ترجمه گوگل]کشیش اعترافات را به زبان انگلیسی و فرانسوی خواهد شنید
[ترجمه ترگمان]کشیش به زبان انگلیسی و فرانسوی اعتراف خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The priest sanctified the church with a special ceremony.
[ترجمه گوگل]کشیش کلیسا را ​​با مراسم خاصی تقدیس کرد
[ترجمه ترگمان]کشیش کلیسا را با یک مراسم خاص تقدیس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The former priest denied allegations of sexual misconduct.
[ترجمه گوگل]کشیش سابق اتهامات مربوط به آزار جنسی را رد کرد
[ترجمه ترگمان]کشیش سابق اتهامات سو رفتار جنسی را تکذیب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The priest is a person of fine breeding.
[ترجمه گوگل]کشیش یک فرد خوب پرورش یافته است
[ترجمه ترگمان]کشیش آدم زاد و ولد خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشیش (اسم)
abbe, padre, priest, clergyman, provost, cleric, evangelist, druid, cassock, divine, ecclesiastic, churchman, herdsman, shaveling

روحانی (اسم)
priest, clergyman, clergy, spiritualist, marabout

مجتهد (اسم)
priest

کشیش بودن (فعل)
priest

کشیشی کردن (فعل)
priest

تخصصی

[زمین شناسی] کشیش، مچتهد، روحانی، کشیشیکردن

انگلیسی به انگلیسی

• clergyman, minister; one who performs religious rites
a priest is a member of the clergy in the catholic or orthodox church, and in some protestant churches.
a priest is also a man in many non-christian religions with particular duties and responsibilities in a place where people worship.

پیشنهاد کاربران

راهب
کشیش
مثال: The priest conducted the wedding ceremony.
کشیش مراسم عروسی را انجام داد.
Priest کشیش
Monk راهبه
Deacon: روحانیان مسیحی که عموماً در آخرین مرحله آموزش برای کشیشی هستند. آنها می توانند غسل تعمید، شاهد ازدواج، و مراسم تدفین انجام دهند.
Priest: Deacon پس از فارغ التحصیلی یک Deacon می شود و می توانند مراسم عشای ربانی را انجام دهند، اعتراف کنند و مسح بیماران را انجام دهند. کشیش ها همچنین می توانند مراسم ازدواج مقدس را انجام دهند.
...
[مشاهده متن کامل]

Bishop: اسقف ها کسانی هستند که مراسم مقدس کامل و دستورات مقدس را برگزار می کنند. باید 35 سال سن داشته باشند، حداقل پنج سال قبل تعیین شده و دارای مدرک دکترای الهیات باشند
Archbishop: اسقف اعظم اسقف های مهمی هستند. آنها بر مناطق وسیعی از کلیساها به نام اسقف نشینی نظارت می کنند.
Cardinal: کاردینال ها اسقف های برجسته و اعضای کالج کاردینال ها هستند. بزرگترین وظیفه آنها شرکت در کنفرانس پاپ است یعنی رای دادن به پاپ جدید
Pope: بالاترین افتخاری که یک روحانی کاتولیک می تواند دریافت کند این است که به عنوان رهبر کلیسای کاتولیک انتخاب شود پاپ بر کلیسای کاتولیک به شیوه ای بسیار شبیه به یک کشور حکومت می کند و او رئیس دولت شهر واتیکان است.

1. کشیش
۲. کاهن
معانی گوناگون
ایران باستان: موبد
میانرودان و مصر باستان: کاهن
جهان مسیحیت: کشیش
priest
پرستنده، پرستش گر
همریشگی زبان های هندواروپایی
priest به مینوی ( پرستنده ) است. همریشگی واژگان هندواروپایی. شگفتا واژه هایی که به همان مینو در زبان خود ما نیز هست را چیزهای دیگری نامگذاری می کنند.
کشیش، دوزاری مسیحی، مفتی
اجرا کنندگان مراسم های مذهبی در بعضی از ادیان
Priest=کاهن
دین یار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس