price fixing

/ˈpraɪsˈfɪksɪŋ//praɪsˈfɪksɪŋ/

تبانی در قیمت گذاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the setting of prices at a certain level, esp. by competitors colluding to keep prices high.

جمله های نمونه

1. Prices fixed by private monopolies such as these would be no truer a reflection of the market than those fixed by the state.
[ترجمه گوگل]قیمت‌هایی که توسط انحصارات خصوصی مانند اینها تعیین می‌شوند، بازتاب واقعی بازار نسبت به قیمت‌های تعیین‌شده توسط دولت نیستند
[ترجمه ترگمان]قیمت های ثابت شده توسط شرکت های انحصاری خصوصی مثل این، بازتابی از بازار نیست نسبت به آنچه که توسط دولت ثابت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was therefore in their interest to get a minimum price fixed for the cloth.
[ترجمه گوگل]بنابراین به نفع آنها بود که حداقل قیمت ثابتی برای پارچه داشته باشند
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل علاقه آن ها به دریافت کم ترین قیمت ثابت برای این پارچه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Price fixing is a tool of socialists and destroys production.
[ترجمه گوگل]تثبیت قیمت ابزار سوسیالیست هاست و تولید را نابود می کند
[ترجمه ترگمان]تثبیت قیمت ابزاری سوسیالیست است و تولید را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The price fixing method by accounting cost is out of date as it has not been able to meet the requirements of power market.
[ترجمه گوگل]روش تثبیت قیمت توسط بهای تمام شده حسابداری منسوخ شده است زیرا نتوانسته نیازهای بازار برق را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]روش تثبیت قیمت با هزینه حسابداری زمانی خارج از تاریخ است که قادر به پاسخگویی به الزامات بازار برق نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The company is currently in dispute with the government over price fixing.
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال حاضر با دولت بر سر تعیین قیمت اختلاف دارد
[ترجمه ترگمان]این شرکت در حال حاضر در حال مشاجره با دولت در مورد اصلاح قیمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Price supports for farmers and minimum-wage legislation are illustrations of government price fixing designed to raise the incomes of specific groups.
[ترجمه گوگل]حمایت‌های قیمتی از کشاورزان و قوانین حداقل دستمزد نمونه‌هایی از تثبیت قیمت‌ها توسط دولت است که برای افزایش درآمد گروه‌های خاص طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]حمایت قیمت از کشاورزان و قوانین حداقل دست مزد نمونه هایی از اصلاح قیمت دولت هستند که برای بالا بردن درآمد گروه های خاص طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nursery school should run a state to oneself, adjust the price appropriately inside highest price fixing.
[ترجمه گوگل]مهد کودک باید یک ایالت را برای خود اداره کند، قیمت را به طور مناسب در بالاترین قیمت تنظیم کند
[ترجمه ترگمان]مدرسه Nursery باید یک ایالت را برای خود اداره کند، قیمت را به طور مناسب در بالاترین قیمت ثابت قیمت تنظیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Putin overtly threatened Igor Zyuzin, the CEO of Mechel (MTL), a mining and metals giant, accusing him of price fixing in order to evade corporate taxes.
[ترجمه گوگل]پوتین آشکارا ایگور زیوزین، مدیر عامل شرکت Mechel (MTL)، غول معدن و فلزات را تهدید کرد و او را به تثبیت قیمت ها به منظور فرار از مالیات شرکت ها متهم کرد
[ترجمه ترگمان]پوتین آشکارا ایگور Zyuzin، مدیر عامل Mechel (mtl)، معدن کاوی و فلزات را تهدید کرد و او را به تثبیت قیمت به منظور طفره رفتن از مالیات شرکتی متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is currently in dispute with the government over price fixing.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر با دولت بر سر تعیین قیمت اختلاف دارد
[ترجمه ترگمان]هم اکنون در حال مشاجره با دولت در مورد اصلاح قیمت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• control of prices (often by government agencies)

پیشنهاد کاربران

بپرس