طعمه قرار دادن کسی، رنجاندن
از کسی سواستفاده کردن
prey on sb:کسی رو فریب دادن یا به کسی صدمه زدن
حق کسی رو خوردن - غارت کردن
چه غذایی رو شکار میکردند و چه حیواناتی آنها رو شکار میکرد
به دام انداختن
He's preying on desperate, creating new criminals every day
او افراد بیچاره را به دام می اندارد و هروز جنابتکاران جدید خلق میکند
او افراد بیچاره را به دام می اندارد و هروز جنابتکاران جدید خلق میکند
درگیر کردن
باعث پریشانی مداوم
باعث پریشانی مداوم
1. صید کردن ( در معنی کلاه سر کسی گذاشتن )
. many of the salesmen prey on older people
2. شکار کردن
lions prey on other jungle animals.
2. شکار کردن