pretty kettle of fish
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
همون �گاومون زایید� خودمونه 🗿
دردسر مخمصه گرفتاری = predicament, mess, troubles
He thought it was an innocent white lie, * but it got him into a pretty kettle of fish
اون فکر میکرد که فقط یک دروغ مصلحتی بوده ( گفته ) ولی همون دروغ مصلحتی براش دردسر درست کرد یا انداختش تو مخمصه یا دردسر براش درست کرد.
... [مشاهده متن کامل]
s. th get someone into a pretty kettle of fish
1100
page 252
week 41 , day 1
اون فکر میکرد که فقط یک دروغ مصلحتی بوده ( گفته ) ولی همون دروغ مصلحتی براش دردسر درست کرد یا انداختش تو مخمصه یا دردسر براش درست کرد.
... [مشاهده متن کامل]
1100
وضعیت به هم ریخته
آشفته
آشفته
درهم و برهم
آشفتگی. شلختگی
وضعیت نابه سامان
آشفتگی. شلختگی
وضعیت نابه سامان