prettify

/ˈprɪtɪfaɪ//ˈprɪtɪfaɪ/

معنی: اراستن، قشنگ کردن
معانی دیگر: خوشگل کردن، تاحدی، شکیل، خوش نما، خوب، بطور دلپذیر

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: prettifies, prettifying, prettified
مشتقات: prettification (n.), prettifier (n.)
(1) تعریف: to give a pretty, attractive, or pleasant appearance to (usu. something ugly or unpleasant).
مشابه: pretty

(2) تعریف: to minimize or hide the negative or unpleasant aspects of.

جمله های نمونه

1. It presented an intolerably prettified view of the countryside.
[ترجمه گوگل]این یک نمای غیرقابل تحمل زیبا از حومه شهر ارائه می کرد
[ترجمه ترگمان]منظره prettified intolerably حومه شهر را به نمایش می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The old farm workers' cottages are being prettified as holiday homes.
[ترجمه گوگل]کلبه های قدیمی کارگران مزرعه به عنوان خانه های تعطیلات زیبا می شوند
[ترجمه ترگمان]کلبه های کارگران مزرعه قدیمی به عنوان خانه های تعطیلاتی در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If I were a liar, I should prettify the past of your wife, but I am not.
[ترجمه گوگل]اگر دروغگو بودم، باید گذشته همسرت را زیبا کنم، اما نیستم
[ترجمه ترگمان]اگر دروغ بگویم، باید گذشته را فراموش کنم، اما نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Instead, the effect is to prettify the whole thing, something for which designer William Dudley needs no second invitation.
[ترجمه گوگل]در عوض، اثر این است که همه چیز را زیبا می کند، چیزی که طراح ویلیام دادلی برای آن نیازی به دعوت دوم ندارد
[ترجمه ترگمان]در عوض، تاثیر آن بر همه چیز متمرکز است، چیزی که طراح آن ویلیام دادلی نیازی به دعوت دوم ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. France ALLBEST Biotechnology Prettify Health Product(Hongkong) Company limited All Rights Reserved.
[ترجمه گوگل]فرانسه ALLBEST Biotechnology Prettify Health Product (هنگ کنگ) شرکت محدود کلیه حقوق محفوظ است
[ترجمه ترگمان]فرانسه ALLBEST بیوتکنولوژی شرکت خدمات بهداشتی (Hongkong)همه حقوق محفوظ را محدود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To prettify the product to raise the added value.
[ترجمه گوگل]زیباسازی محصول برای افزایش ارزش افزوده
[ترجمه ترگمان]برای اضافه کردن محصول به بالا بردن ارزش افزوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The nurses came on their daily round of washing, changing, combing and prettifying the patients before the matron's inspection.
[ترجمه گوگل]پرستاران قبل از معاینه مادر به دور روزانه شستن، تعویض، شانه کردن و زیبا کردن بیماران می آمدند
[ترجمه ترگمان]پرستاران قبل از معاینه خانم مدیر به دور خود از رخت شستن، تعویض، شانه زدن و تمیز کردن بیماران آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The flower dresses up as the world with the beauty, we prettify the school campus with the action.
[ترجمه گوگل]گل ها با زیبایی لباس های جهان می پوشند، ما محوطه مدرسه را با عمل زیبا می کنیم
[ترجمه ترگمان]با توجه به زیبایی و زیبایی، ما محوطه مدرسه را با این کار عوض می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There are a number of cosmetic procedures gaining interest in order to prettify ourselves, so is burning of the excess fat from the body .
[ترجمه گوگل]تعدادی از روش های زیبایی وجود دارد که برای زیباتر شدن خودمان مورد توجه قرار می گیرند، سوزاندن چربی اضافی بدن نیز همینطور است
[ترجمه ترگمان]تعدادی روش های زیبایی برای جذب کردن ما وجود دارد، بنابراین در حال سوختن چربی اضافی بدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you were square face, you'd better cut your hair asymmetrical or waves to prettify the streak of your face and shut the square jaw out. U-neck to suit square face.
[ترجمه گوگل]اگر صورت مربعی داشتید، بهتر است موهای خود را به صورت نامتقارن یا موج دار کوتاه کنید تا رگه های صورت خود را زیباتر کرده و فک مربعی را از بین ببرید یقه U متناسب با صورت مربعی
[ترجمه ترگمان]اگر صورت مربع داشته باشی، بهتر است موها و asymmetrical را کوتاه کنی تا نوک صورتت را prettify و فک مربع را بروی بیرون ببندی صورت مربع به صورت مربع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We cannot believe that are inside us. For please others, we prettify ourself.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم باور کنیم که در درون ما وجود دارد برای جلب رضایت دیگران، خودمان را زیبا می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم باور کنیم که درون ما هستند برای خشنود کردن دیگران، خودمون از خودمون استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The circular color words in the invention are different from new square Chinese characters and widely applied, and can more prettify the social life.
[ترجمه گوگل]کلمات رنگ دایره ای در اختراع متفاوت از حروف چینی مربع جدید و به طور گسترده استفاده می شود و می تواند زندگی اجتماعی را زیباتر کند
[ترجمه ترگمان]واژه های رنگی مدور موجود در اختراع، متفاوت از شخصیت های اصلی چینی هستند و به طور گسترده به کار گرفته می شوند و می توانند از زندگی اجتماعی لذت بیشتری ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It can be operated in one of two modes: when you need to adjust and prettify a graph to "get it just right," you can operate it in interactive mode by issuing commands at the gnuplot prompt.
[ترجمه گوگل]می‌توان آن را در یکی از دو حالت کار کرد: زمانی که باید یک نمودار را تنظیم و زیباسازی کنید تا "درست درست انجام شود"، می‌توانید با صدور دستورات در اعلان gnuplot آن را در حالت تعاملی کار کنید
[ترجمه ترگمان]این کار را می توان در یکی از دو حالت انجام داد: زمانی که شما نیاز به تنظیم و تنظیم یک نمودار برای \"رسیدن به درست\" دارید، می توانید با صدور فرمان ها در حالت تعاملی، آن را در حالت تعاملی انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Your visual props can be there to embellish and prettify, but make sure that not all of them serve only as such.
[ترجمه گوگل]وسایل بصری شما می توانند برای تزیین و زیباسازی وجود داشته باشند، اما مطمئن شوید که همه آنها فقط به این شکل عمل نمی کنند
[ترجمه ترگمان]می توانید لوازم صحنه بصری خود را برای تزئین و prettify نمایش دهید، اما مطمئن شوید که همه آن ها فقط به این شکل عمل نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اراستن (فعل)
range, blazon, habit, trim, adorn, decorate, primp, illustrate, apparel, groom, titivate, attire, bedeck, prettify, smarten, bedight, ornament, grace, brave, arrange, fettle, line, equip, array, rank, tidy, perk, deck, inlay, prim, clothe, endue, embroider, prune, stud, indue

قشنگ کردن (فعل)
adorn, prettify, smarten

انگلیسی به انگلیسی

• beautify, improve the appearance of something

پیشنهاد کاربران

بپرس