pretest


معنی: امتحان مقدماتی، پیش ازمون، امتحان مقدماتی بعمل اوردن
معانی دیگر: پیش آزمون، امتحان قبلی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a preliminary test or trial of a product, questionnaire, or the like.

(2) تعریف: a test given to determine if a student or class is adequately prepared to start a new course of study.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pretests, pretesting, pretested
• : تعریف: to subject (a student, product, or the like) to a preliminary test.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to administer a preliminary test.

جمله های نمونه

1. A simple pretest will quickly assess for the researcher errors that can be quickly corrected.
[ترجمه گوگل]یک پیش آزمون ساده به سرعت خطاهای محقق را ارزیابی می کند که می تواند به سرعت تصحیح شود
[ترجمه ترگمان]یک پیش آزمون ساده به سرعت برای خطاهای محقق که می تواند به سرعت تصحیح شود، ارزیابی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An estimated 65 per cent of test candidates had taken pre-test training.
[ترجمه گوگل]تخمین زده می شود که 65 درصد از داوطلبان آزمون، آموزش های پیش آزمون را گذرانده اند
[ترجمه ترگمان]تخمین زده می شود که ۶۵ درصد از نامزدها آموزش پیش از آزمون را گذرانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It may be possible as a result of the pre-test to change certain questions from free response to a more structured format.
[ترجمه گوگل]ممکن است در نتیجه پیش آزمون امکان تغییر برخی سوالات از پاسخ آزاد به فرمت ساختارمندتر وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن است در نتیجه تست پیش از آزمون برای تغییر سوالات خاص از پاسخ آزاد به فرمت ساختار یافته تری امکان پذیر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The pretest was performed by the focus group discussion.
[ترجمه گوگل]پیش آزمون توسط بحث گروهی متمرکز انجام شد
[ترجمه ترگمان]پیش آزمون با بحث گروه کانون انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The study consists of one pretest and three serial experiments.
[ترجمه گوگل]این مطالعه شامل یک پیش آزمون و سه آزمایش سریال است
[ترجمه ترگمان]این مطالعه متشکل از یک پیش آزمون و سه آزمایش متوالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Before the formal study,[Sentence dictionary] a pretest involved exploratory interviews with users of ISPs was conducted to make sure the questionnaire was relevant and clear to the respondents.
[ترجمه گوگل]قبل از مطالعه رسمی، [فرهنگ جملات] یک پیش آزمون شامل مصاحبه‌های اکتشافی با کاربران ISPها انجام شد تا اطمینان حاصل شود که پرسشنامه برای پاسخ‌دهندگان مرتبط و واضح است
[ترجمه ترگمان]قبل از مطالعه رسمی، [ فرهنگ لغت نامه ] یک پیش آزمون شامل مصاحبه های اکتشافی با کاربران ISP ها انجام شد تا اطمینان حاصل شود که پرسشنامه ارتباط دارد و برای پاسخگویان مشخص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Each group was given three tests - a pretest, a posttest, and a test a week after the first two tests.
[ترجمه گوگل]به هر گروه سه آزمون داده شد - یک پیش آزمون، یک پس آزمون و یک آزمون یک هفته پس از دو آزمون اول
[ترجمه ترگمان]هر گروه به سه آزمایش داده شد - یک پیش آزمون، یک posttest، و یک هفته بعد از دو آزمایش اول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These pretest control patterns, in combination with the various testing modules of MDT, improve the adaptability of MDT pretest and the accuracy of permeability estimation.
[ترجمه گوگل]این الگوهای کنترل پیش آزمون، در ترکیب با ماژول های مختلف آزمایش MDT، سازگاری پیش آزمون MDT و دقت تخمین نفوذپذیری را بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]این الگوهای کنترل پیش آزمون، در ترکیب با ماژول های تست مختلف of، سازگاری قابلیت سازگاری MDT پیش آزمون و صحت تخمین تراوایی را بهبود می بخشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Student's knowledge of hypertension at pretest and self-efficacy in sodium restriction at post test, and parent's health perception play an important role in determining their urinary Sodium.
[ترجمه گوگل]آگاهی دانش‌آموزان از فشار خون بالا در پیش‌آزمون و خودکارآمدی در محدودیت سدیم در پس‌آزمون و ادراک سلامت والدین نقش مهمی در تعیین سدیم ادرار آنها دارد
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان مبتلا به فشار خون در پیش آزمون و self در محدودیت سدیم در آزمون پس از آزمون، و ادراک سلامت والدین نقش مهمی در تعیین سدیم their ایفا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In patients with intermediate to high pretest probability of DVT in the lower extremities, they recommend using ultrasound.
[ترجمه گوگل]در بیمارانی که احتمال DVT در اندام تحتانی در پیش آزمون متوسط ​​تا بالا وجود دارد، استفاده از سونوگرافی را توصیه می کنند
[ترجمه ترگمان]در بیماران با یک احتمال میانی بالای DVT در دو قسمت پایین، آن ها توصیه می کنند که از فراصوت استفاده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After pretest and training for WLL, the research adopts measures such as "a Subject per Unit" and "a Star per Week" to use WLL into practice of MDE based on innovation diffusion theory.
[ترجمه گوگل]پس از پیش آزمون و آموزش برای WLL، پژوهش اقداماتی مانند "یک موضوع در هر واحد" و "یک ستاره در هفته" را برای استفاده از WLL در عمل MDE بر اساس نظریه انتشار نوآوری اتخاذ می کند
[ترجمه ترگمان]پس از پیش آزمون و training برای wll، این تحقیق معیارهایی مانند \"موضوع هر واحد\" و \"یک ستاره در هر هفته\" را اتخاذ می کند تا از wll در عمل مبتنی بر تیوری انتشار نوآوری استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We undertook the pretest and posttest about concepts, methods and functions of community health service marketing.
[ترجمه گوگل]ما پیش آزمون و پس آزمون را در مورد مفاهیم، ​​روش ها و کارکردهای بازاریابی خدمات سلامت جامعه انجام دادیم
[ترجمه ترگمان]ما مرحله پیش آزمون و posttest را در مورد مفاهیم، روش ها و کارکرده ای بازاریابی خدمات بهداشتی اجتماعی به عهده گرفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Performance was modelled for scenarios with pretest probabilities of 5% and 50%.
[ترجمه گوگل]عملکرد برای سناریوهایی با احتمال پیش آزمون 5% و 50% مدلسازی شد
[ترجمه ترگمان]عملکرد برای سناریوها با احتمالات پیش آزمون ۵ % و ۵۰ % مدل سازی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After pretest, Ss were permitted to practice as long as one hour.
[ترجمه گوگل]پس از پیش آزمون، Sها مجاز به تمرین تا یک ساعت بودند
[ترجمه ترگمان]بعد از پیش آزمون، با این وجود، با وجود این که یک ساعت طول کشید تا با این عمل جراحی انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. One of the best and most practical approaches to handling this problem is the pretest.
[ترجمه گوگل]یکی از بهترین و کاربردی ترین رویکردها برای رسیدگی به این مشکل، پیش آزمون است
[ترجمه ترگمان]یکی از بهترین و سودمندترین شیوه ها برای حل این مشکل، پیش آزمون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امتحان مقدماتی (اسم)
preliminary, pretest

پیش ازمون (اسم)
pretest

امتحان مقدماتی بعمل اوردن (فعل)
pretest

تخصصی

[حسابداری] واخواست
[ریاضیات] پیش آزمون
[آمار] پیش آزمون

انگلیسی به انگلیسی

• preparatory test, practice examination
test in advance, quiz ahead of time, examine in advance

پیشنهاد کاربران

بپرس