preternatural

/ˌpriːtəˈnæt͡ʃrəl//ˌpriːtəˈnæt͡ʃrəl/

معنی: غیر طبیعی، مافوق طبیعی
معانی دیگر: فوق العاده، استثنایی، ابر روال، غیر عادی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: preternaturally (adv.), preternaturalism (n.), preternaturalness (n.)
(1) تعریف: out of or beyond the natural; extraordinary or unnatural.
متضاد: natural
مشابه: occult, uncanny

- preternatural strength and quickness
[ترجمه گوگل] قدرت و سرعت ماقبل طبیعی
[ترجمه ترگمان] قدرت مافوق طبیعی و سرعت مافوق طبیعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: transcending nature or the material world; supernatural.
متضاد: natural
مشابه: miraculous, occult, supernatural, unearthly

- a preternatural glow in the sky
[ترجمه گوگل] یک درخشش ماقبل طبیعی در آسمان
[ترجمه ترگمان] نور مافوق طبیعی در آسمان می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. preternatural strength
زور فوق العاده

2. Their parents had an almost preternatural ability to understand what was going on in their children's minds.
[ترجمه گوگل]والدین آن‌ها توانایی تقریباً غیر طبیعی برای درک آنچه در ذهن فرزندانشان می‌گذرد داشتند
[ترجمه ترگمان]والدین آن ها تقریبا یک توانایی غیرطبیعی برای درک آنچه در ذهن فرزندانشان جریان داشت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Anger gave me preternatural strength, and I managed to force the door open.
[ترجمه گوگل]عصبانیت به من قدرت غیرطبیعی داد و توانستم به زور در را باز کنم
[ترجمه ترگمان]خشم به من قدرت مافوق طبیعی داد و من تونستم در رو باز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He felt possessed of a preternatural strength and fearlessness.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که دارای قدرت و بی باکی از قبل طبیعی است
[ترجمه ترگمان]او احساس می کرد که قدرت غیر طبیعی و بدون قدرت مافوق طبیعی او وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Below his preternatural affability there is some acid and steel.
[ترجمه گوگل]پایین تر از تمایلات ماقبل طبیعی او مقداری اسید و فولاد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در زیر آن ها مقداری اسید و استیل وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But I was one now, fused for a preternatural purpose.
[ترجمه گوگل]اما من الان یکی بودم و برای یک هدف ماقبل طبیعی ترکیب شده بودم
[ترجمه ترگمان]اما حالا من یکی بودم و برای یک هدف مافوق طبیعی fused شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The story emphasizes the heroine's preternatural beauty.
[ترجمه گوگل]داستان بر زیبایی ماقبل طبیعی قهرمان تأکید می کند
[ترجمه ترگمان]داستان بر زیبایی غیر طبیعی قهرمان داستان تاکید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lyushnya admits that this preternatural environment can be nerve-wracking, especially when he's the only one working the night shift.
[ترجمه گوگل]لیوشنیا اعتراف می کند که این محیط غیرطبیعی می تواند اعصاب خردکن باشد، به خصوص زمانی که او تنها کسی باشد که در شیفت شب کار می کند
[ترجمه ترگمان]Lyushnya اعتراف می کند که این محیط غیرطبیعی می تواند اعصاب خرد کننده باشد، به خصوص زمانی که تنها کسی است که شیفت شب را کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had a preternatural aura, and he himself didn't know what to do with it.
[ترجمه گوگل]او هاله ای ماقبل طبیعی داشت و خودش هم نمی دانست با آن چه کند
[ترجمه ترگمان]هاله مافوق طبیعی داشت و خودش هم نمی دانست با آن چه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Beyond his preternatural affability there is some acid and some steel.
[ترجمه گوگل]فراتر از دلبستگی ماقبل طبیعی او مقداری اسید و مقداری فولاد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بالاتر از affability مافوق طبیعی او یک سری اسید و مقداری فولاد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So keen and perceptive as to seem preternatural.
[ترجمه گوگل]آنقدر مشتاق و فهیم که پیش از طبیعی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]خیلی مشتاق و باهوش به نظر می رسید که غیرطبیعی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I'm a spirit with preternatural flesh . Detached. Unchangeable . Empty.
[ترجمه گوگل]من روحی هستم با گوشت غیر طبیعی جدا غیر قابل تغییر خالی
[ترجمه ترگمان]من روحی با جسم غیر طبیعی هستم به هم زدم unchangeable خالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Beyond his preternatural affability there is some acid and some steel - George Will.
[ترجمه گوگل]فراتر از دلبستگی ماقبل طبیعی او مقداری اسید و مقداری فولاد وجود دارد - جورج ویل
[ترجمه ترگمان]غیر از مهربانی غیر طبیعی او مقداری اسید و مقداری فولاد - جرج ویل وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As she sat there, she experienced a sense of what seemed to be preternatural power.
[ترجمه گوگل]همانطور که او آنجا نشسته بود، احساسی از آنچه به نظر می رسید قدرت ماقبل طبیعی است را تجربه کرد
[ترجمه ترگمان]همان طور که آنجا نشسته بود، احساس می کرد که آنچه به نظر می رسد قدرت مافوق طبیعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر طبیعی (صفت)
preposterous, sophisticated, uncanny, supernatural, factitious, factitive, unnatural, subnormal, preternatural

مافوق طبیعی (صفت)
preternatural

انگلیسی به انگلیسی

• supernatural, exceeding the usual powers of nature; unnatural, exceptional, abnormal
preternatural is used to describe something that is unusual or exceptional in a way that might make you believe that superhuman forces are involved; a formal word.

پیشنهاد کاربران

غیر عادی، غیر طبیعی، مافوق طبیعی
1. beyond what is usual or normal:
He felt possessed of a preternatural strength and fearlessness.
2. strange, mysterious, and unnatural:
the preternatural green light
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : preternatural
✅️ قید ( adverb ) : preternaturally

بپرس