pretended

/priˈtendəd//prɪˈtendɪd/

ساختگی، دروغین، بدلی، وانمودین، ظاهری، بخود بسته، غیر واقعی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: falsely claimed; fictitious; feigned.
مشابه: affected, counterfeit, fictitious

- a pretended concern for the underprivileged
[ترجمه Sheida] وانمود کردن
|
[ترجمه Meysam soltani] تظاهر به نگرانی و کم اهمیت بودن برای نشان دادن تنگدستی و درمضیقه بودن
|
[ترجمه گوگل] نگرانی وانمود شده برای محرومان
[ترجمه ترگمان] یه نگرانی ساختگی برای محروم شدن از
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: alleged or reputed.

جمله های نمونه

1. pretended friendship
دوستی ظاهری

2. a pretended smile
لبخند دروغی

3. she pretended anger
خود را عصبانی نشان داد.

4. she pretended to be asleep
خودش را به خواب زد.

5. ramin puffed out his cheeks and pretended he was fat
رامین باد در لپ های خود انداخت و وانمود کرد که چاق است.

6. it was proven that she wasn't as lily-white as she pretended to be
ثابت شد که آن جور که وانمود می کرد معصوم نبود.

7. when the officer came, the boys doused the fire and pretended to be asleep
هنگامی که افسر سررسید پسرها آتش را به سرعت خاموش کردند و خود را به خواب زدند.

8. The children pretended they were dinosaurs.
[ترجمه گوگل]بچه ها وانمود کردند که دایناسور هستند
[ترجمه ترگمان]بچه ها وانمود می کردند که آن ها دایناسورها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I pretended to be indifferent to it.
[ترجمه گوگل]وانمود کردم که نسبت به آن بی تفاوت هستم
[ترجمه ترگمان]من وانمود کردم که نسبت به آن بی اعتنا هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He pretended not to know the facts.
[ترجمه گوگل]او وانمود می کرد که واقعیت ها را نمی داند
[ترجمه ترگمان]وانمود می کرد که حقیقت را نمی داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He pretended to his family that everything was fine.
[ترجمه گوگل]او به خانواده اش وانمود کرد که همه چیز خوب است
[ترجمه ترگمان]به خانواده اش چنین وانمود می کرد که همه چیز روبه راه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The police divested the pretended officer of his stolen uniform.
[ترجمه گوگل]پلیس یونیفرم دزدیده شده توسط افسر وانمود شده را از او سلب کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس در حالی که لباس رسمی خود را از دست داده بود، از دست او خلاص شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She didn't love him, though she pretended to.
[ترجمه گوگل]او او را دوست نداشت، اگرچه وانمود می کرد
[ترجمه ترگمان]او را دوست نداشت، هر چند که چنین وانمود می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She pretended an interest she did not feel.
[ترجمه گوگل]او تظاهر به علاقه ای کرد که احساس نمی کرد
[ترجمه ترگمان]او وانمود می کرد که علاقه ای به او ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He pretended that resigning was part of his long - term career strategy.
[ترجمه گوگل]او وانمود کرد که استعفا بخشی از استراتژی شغلی بلندمدت او بود
[ترجمه ترگمان]او چنین وانمود کرد که استعفا بخشی از استراتژی بلند مدت او بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• professed, ostensibly, seemingly; feigned, made-up, faked

پیشنهاد کاربران

بپرس