presupposition

/ˌprisəpəˈzɪʃn̩//ˌpriːsʌpəˈzɪʃn̩/

معنی: فرض قبلی، پیش انگاری، پیش پندار
معانی دیگر: فر­ قبلی

جمله های نمونه

1. This is all presupposition - we must wait until we have some hard evidence.
[ترجمه گوگل]همه اینها پیش فرض است - ما باید منتظر بمانیم تا شواهد محکمی داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]این همش یه چیزیه - ما باید صبر کنیم تا یه مدرک محکم داشته باشیم -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hick's presupposition is that all religions believe in the same God.
[ترجمه گوگل]پیش فرض هیک این است که همه ادیان به یک خدا اعتقاد دارند
[ترجمه ترگمان]hick s این است که همه مذاهب به یک خدا اعتقاد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But suppose I am wrong in my basic presupposition that there can not be particularity.
[ترجمه گوگل]اما فرض کنید من در پیش فرض اصلی خود اشتباه می کنم که نمی تواند خاص باشد
[ترجمه ترگمان]اما فرض کنیم که من در خیال اولیه خود اشتباه کرده باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Cultural presupposition is a kind of thinking pattern and behavioral model which establishes itself on the basis of cultural context.
[ترجمه گوگل]پیش فرض فرهنگی نوعی الگوی تفکر و الگوی رفتاری است که بر اساس بافت فرهنگی خود را تثبیت می کند
[ترجمه ترگمان]presupposition فرهنگی نوعی الگوی تفکر و مدل رفتاری است که خود را بر مبنای بافت فرهنگی ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It also discusses the characteristics of presupposition:the defeasibility and projection problem.
[ترجمه گوگل]همچنین ویژگی‌های پیش‌فرض را مورد بحث قرار می‌دهد: مشکل امکان‌پذیری و طرح ریزی
[ترجمه ترگمان]همچنین در مورد ویژگی های of بحث می کند: مساله defeasibility و افکنش تصویر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As a pragmatic phenomenon, presupposition is one of the important pragmatic subjects, and it plays an important role in spoken communication.
[ترجمه گوگل]پیش فرض به عنوان یک پدیده پراگماتیک یکی از موضوعات مهم عملی است و نقش مهمی در ارتباطات گفتاری دارد
[ترجمه ترگمان]این presupposition به عنوان یک پدیده pragmatic، یکی از مهم ترین موضوعات واقع گرایانه است، و نقش مهمی در ارتباط گفتاری ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. With pragmatic presupposition in English advertisement rhetoric devices, advertisement makers seek the identicalness or similarities with consumers in terms of value, attitude, belief, knowledge, etc.
[ترجمه گوگل]با پیش‌فرض‌های عمل‌گرایانه در ابزارهای لفاظی تبلیغاتی انگلیسی، سازندگان تبلیغات به دنبال همسانی یا شباهت با مصرف‌کنندگان از نظر ارزش، نگرش، اعتقاد، دانش و غیره هستند
[ترجمه ترگمان]با presupposition واقع گرایانه در دستگاه های rhetoric تبلیغ انگلیسی، makers به دنبال the یا تشابه ات بین مشتریان از لحاظ ارزش، نگرش، عقیده، دانش و غیره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The existential approach of discrimination of Semantic Presupposition and Semantic Entailment.
[ترجمه گوگل]رویکرد وجودی تمایز پیش فرض معنایی و دلالت معنایی
[ترجمه ترگمان]رویکرد وجودی تبعیض of معنایی و entailment معنایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bail was refused on the presupposition of his guilt.
[ترجمه سینا] وثیقه با فرض گناه کار بودن او رد شد
|
[ترجمه گوگل]وثیقه با فرض مجرمیت او رد شد
[ترجمه ترگمان]وثیقه به خاطر احساس گناه او رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The presupposition trigger compound sentence is the typical conjuction.
[ترجمه گوگل]جمله مرکب ماشه پیش فرض، حرف ربط معمولی است
[ترجمه ترگمان]The منجر به یک حکم ترکیبی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Under a presupposition of that its frog wasn't worn, a simple formula for calculating the abrasion limitation of DZ(DSZ)35 plowshare was brought forward in the paper.
[ترجمه گوگل]با پیش‌فرض این که قورباغه آن فرسوده نشده بود، یک فرمول ساده برای محاسبه محدودیت ساییدگی گاوآهن DZ(DSZ)35 در مقاله ارائه شد
[ترجمه ترگمان]تحت عنوان فرضی که قورباغه آن فرسوده نشده است، یک فرمول ساده برای محاسبه محدودیت abrasion of (DSZ)در این مقاله مطرح شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. theories based on presupposition and coincidence.
[ترجمه گوگل]نظریه های مبتنی بر پیش فرض و تصادف
[ترجمه ترگمان]نظریات مبتنی بر presupposition و همزمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The presupposition to realize a good national economic recycling is to a reasonable industrial struture.
[ترجمه گوگل]پیش فرض تحقق یک بازیافت اقتصادی ملی خوب، ساختار صنعتی معقول است
[ترجمه ترگمان]این presupposition که یک بازیافت اقتصادی ملی خوب را درک می کند، یک struture صنعتی منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Secondly, metaphor presupposition can be judged successfully by the true-false value method and the "negation test".
[ترجمه گوگل]ثانیاً، پیش فرض استعاره را می توان با روش ارزش درست-کاذب و «آزمون نفی» با موفقیت قضاوت کرد
[ترجمه ترگمان]دوم، presupposition استعاره را می توان با روش ارزش نادرست حقیقی و \"تست منفی\" مورد قضاوت قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرض قبلی (اسم)
prolepsis, premise, presupposition

پیش انگاری (اسم)
presupposition

پیش پندار (اسم)
presupposition

تخصصی

[آمار] پیش انگاره

انگلیسی به انگلیسی

• early assumption, prior conjecture, previous presumption
a presupposition is something that you assume to be true, especially something which you must assume is true in order to continue with what you are saying or thinking; a formal word.

پیشنهاد کاربران

پیش زمینه
presupposition ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: پیش‏انگاشت
تعریف: آنچه گوینده آن را دانش مشترک بین خود و شنونده فرض می‏کند
از پیش مسلم دانستن
خون سردی
پیش فرض

بپرس