presupposed

تخصصی

[ریاضیات] آلی

انگلیسی به انگلیسی

• assumed ahead of time, presumed in advance, conjectured beforehand

پیشنهاد کاربران

فلسفه، منطق، زبان شناسی
پیش انگاشته
ایجاب کردن ( شرط ) به عنوان پیش شرط برای درست یا نادرست بودن یک گزاره یا برای خوشایند بودن یک عمل گفتاری. آیا از کتک زدن همسرت دست کشیدی؟ فرض بر این است که فرد مخاطب همسر داشته باشد و او را کتک زده باشد
...
[مشاهده متن کامل]

philosophy, logic, linguistics
to require ( a condition ) to be satisfied as a precondition for a statement to be either true or false or for a speech act to be felicitous. Have you stopped beating your wife? presupposes that the person addressed has a wife and has beaten her

presupposed ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: پیش‏انگاشته
تعریف: ویژگی آنچه گوینده آن را دانش مشترک بین خود و شنونده فرض می‏کند

بپرس