presuming

/prəˈzuːmɪŋ//prɪˈzjuːmɪŋ/

معنی: خود رای، جسور، از خود راضی، خود سر، پر رو
معانی دیگر: presumptuous : از خودراضی

جمله های نمونه

1. It would be presuming on his generosity to ask him for money.
[ترجمه گوگل]این فرض بر سخاوت او خواهد بود که از او پول بخواهد
[ترجمه ترگمان]از سخاوت او به خاطر پول بود که از او تقاضای پول می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I felt it would be presuming on our personal relationship to keep asking her for help.
[ترجمه گوگل]احساس می‌کردم ادامه درخواست کمک از او بر روابط شخصی ما فرض می‌شود
[ترجمه ترگمان]من احساس کردم که این بستگی به رابطه شخصی ما دارد تا از او تقاضای کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Market makers took fright, presuming some one knew something they did not, and the price tumbled 30 p. c.
[ترجمه گوگل]بازارسازان ترسیدند و تصور می‌کردند که برخی می‌دانند که نمی‌دانند، و قیمت 30 واحد کاهش یافت ج
[ترجمه ترگمان]سازندگان بازار وحشت کردند، به این فرض که کسی چیزی را می داند که آن ها انجام نداده اند، و قیمت آن ۳۰ p بالا رفت پ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Presuming there are no last-minute stays, that will happen just after midnight.
[ترجمه گوگل]با فرض اینکه هیچ اقامت لحظه آخری وجود نداشته باشد، درست بعد از نیمه شب اتفاق خواهد افتاد
[ترجمه ترگمان]اما بعد از نیمه شب، این اتفاق نخواهد افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Firstly - presuming you have a batch file to run Ability Plus - type in the batch filename.
[ترجمه گوگل]ابتدا - با فرض اینکه شما یک فایل دسته ای برای اجرای Ability Plus دارید - نام فایل دسته ای را تایپ کنید
[ترجمه ترگمان]ابتدا - فرض کنید که شما یک فایل دسته ای برای اجرای \"توانایی Plus\" دارید - تایپ در نام فایل گروه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The inquiry says there are sufficient grounds for presuming criminal responsibility by the military government.
[ترجمه گوگل]این تحقیق می گوید که دلایل کافی برای فرض مسئولیت کیفری توسط دولت نظامی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این پرسش حاکی از آن است که دلایل کافی برای این مسئولیت جنایی توسط دولت نظامی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But their choice soon became clear: presuming they want to sell the film in America, the " baddie " obviously has to be played by an upper-class Englishman.
[ترجمه گوگل]اما انتخاب آنها به زودی مشخص شد: با فرض اینکه آنها می خواهند فیلم را در آمریکا بفروشند، بدیهی است که "بدی" باید توسط یک انگلیسی طبقه بالا بازی شود
[ترجمه ترگمان]اما انتخاب آن ها به زودی مشخص شد: فرض کردن این که آن ها می خواهند این فیلم را در آمریکا به فروش برسانند، \"baddie\" مشخصا باید توسط یک انگلیسی طبقه بالا بازی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Beauty is absolute, aesthetics is definitely nonfigurative ( presuming beauty exists ), and philosophy is also nonfigurative.
[ترجمه گوگل]زیبایی مطلق است، زیبایی شناسی قطعاً غیرتصویری است (به فرض زیبایی وجود دارد)، و فلسفه نیز غیرتجسمی است
[ترجمه ترگمان]زیبایی مطلق است، زیبایی قطعا nonfigurative است (فرض کردن زیبایی وجود دارد)، و فلسفه نیز صادق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But "we're presuming on the basis of what we found, if you have some kind of super-duper algorithm and you add our time series, its accuracy will go up, as well. "
[ترجمه گوگل]اما "ما بر اساس آنچه پیدا کردیم، فرض می‌کنیم، اگر شما نوعی الگوریتم فوق‌العاده دوپر داشته باشید و سری‌های زمانی ما را اضافه کنید، دقت آن نیز بالا می‌رود "
[ترجمه ترگمان]اما \" ما فرض می کنیم که اگر یک الگوریتم سوپر - داشته باشید و سری های زمانی خود را اضافه کنید، دقت آن بالا خواهد رفت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Presuming the giant impact event, this explanation seems far more plausible than a lost star that is otherwise not in evidence.
[ترجمه گوگل]با فرض رویداد برخورد غول‌پیکر، این توضیح بسیار محتمل‌تر از ستاره‌ای گم‌شده به نظر می‌رسد که در غیر این صورت شواهدی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]با توجه به رویداد ضربه بزرگ، این توضیح محتمل تر از یک ستاره گم شده به نظر می رسد که در غیر این صورت به عنوان مدرک نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Chaste women are often proud and froward, as presuming upon the merit of their chastity.
[ترجمه گوگل]زنان پاکدامن غالباً مغرور و بداخلاق هستند، زیرا شایستگی عفت خود را فرض می کنند
[ترجمه ترگمان]زنان chaste اغلب مغرور و مغرور هستند، مثل این که شایستگی پاکدامنی خود را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now you are presuming what "all" people understand.
[ترجمه گوگل]اکنون شما آنچه را که «همه» مردم درک می کنند، فرض می کنید
[ترجمه ترگمان]اکنون شما فرض می کنید که همه مردم چه چیزی را درک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Then, presuming we have not gone insane from the over-warm planet, we can decide what to do.
[ترجمه گوگل]سپس، با فرض اینکه از سیاره بیش از حد گرم دیوانه نشده ایم، می توانیم تصمیم بگیریم که چه کنیم
[ترجمه ترگمان]سپس، با فرض اینکه ما از سیاره بالای گرم دیوانه شده ایم، می توانیم تصمیم بگیریم که چه کار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Insolent or audacious in address; coolly impudent or presuming.
[ترجمه گوگل]وقاحت یا گستاخی در خطاب؛ با خونسردی گستاخ یا متظاهر
[ترجمه ترگمان]گستاخ یا جسور به نظر می رسد، با خونسردی یا گستاخی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود رای (صفت)
absolute, opinionated, overconfident, wayward, presumptuous, headstrong, obstinate, arrogant, assuming, presuming, willful, froward, peremptory, overweening, self-assertive, self-opinionated, self-assured, self-confident

جسور (صفت)
wanton, presumptuous, rude, bold, defiant, forward, fresh, insolent, daring, bumptious, cocky, presuming, presumptive, assured, hardy, immodest, malapert, pert, bold-faced, flip, high-spirited, lippy, peart, venturous, pushing

از خود راضی (صفت)
presumptuous, smug, assuming, bumptious, cocky, overbearing, complacent, presuming, self-complacent, self-satisfied, self-pleased

خود سر (صفت)
resistant, opinionated, overconfident, wayward, presumptuous, headstrong, intractable, assuming, presuming, willful, intrepid, fearless, froward, untoward, overweening, self-assertive, self-opinionated, self-assured, self-confident

پر رو (صفت)
fresh, impudent, brassy, presuming, immodest, barefaced, saucy, cheeky, nervy, pert, bold-faced, brazen-faced, flip, lippy, pushing

پیشنهاد کاربران

با این فرض که
با فرض این که
به فرض این که
مفروض پنداشتن
پیش فرض گرفتن

بپرس