pressurize

/ˈpreʃəˌraɪz//ˈpreʃəˌraɪz/

(هواپیما و فضاناو و غیره - فشار هوای داخل را تنظیم کردن) خوش فشار کردن، روال فشار کردن، (شخص) تحت فشار قراردادن (pressure هم می گویند)، زیر فشار شدید قرار دادن، فشاراندن، (چاه نفت - گازرا) با فشار داخل چاه کردن (برای زیاد کردن بازده چاه های مجاور)، در هواپیما وغیره فشار هوای داخل سفینه را تنظیم کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pressurizes, pressurizing, pressurized
مشتقات: pressurization (n.), pressurizer (n.)
(1) تعریف: to sustain normal air pressure in (an airplane or submarine).

(2) تعریف: to make in such a way as to resist outside pressure.

- The company pressurizes its tennis balls.
[ترجمه گوگل] این شرکت توپ های تنیس خود را تحت فشار قرار می دهد
[ترجمه ترگمان] شرکت با توپ های تنیس بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. It is not a good idea to pressurize children into playing a musical instrument.
[ترجمه گوگل]این ایده خوبی نیست که کودکان را برای نواختن یک ساز تحت فشار قرار دهید
[ترجمه ترگمان]این ایده خوبی نیست که به کودکان در نواختن یک ساز موسیقی فشار وارد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He thought she was trying to pressurize him.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که او می خواهد به او فشار بیاورد
[ترجمه ترگمان]اون فکر می کرد که داره سعی می کنه کمکش کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Stop trying to pressurize me!
[ترجمه گوگل]تلاش برای تحت فشار قرار دادن من را متوقف کنید!
[ترجمه ترگمان]! اینقدر سعی نکن منو گول بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If she feels you're trying to pressurize her, she won't do it.
[ترجمه گوگل]اگر او احساس می کند که می خواهید به او فشار بیاورید، این کار را نمی کند
[ترجمه ترگمان]اگر احساس می کند که داری سعی می کنی او را فریب بدهی، این کار را نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Why try and pressurize myself into losing it?
[ترجمه گوگل]چرا سعی می کنم به خودم فشار بیاورم تا آن را از دست بدهم؟
[ترجمه ترگمان]چرا خودم را مجبور کنم که آن را از دست بدهم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The priinting ink is automatic circulated and peneumatic pressurize the ink scrape.
[ترجمه گوگل]جوهر چاپ به صورت خودکار گردش می کند و خراش جوهر را تحت فشار پنوماتیک قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]مرکب خشک کن به طور خودکار به دست circulated و peneumatic مرکب خشک کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Turbochargers and superchargers pressurize the incoming air to effectively cram more air into a cylinder.
[ترجمه گوگل]توربوشارژرها و سوپرشارژرها هوای ورودی را تحت فشار قرار می دهند تا به طور موثر هوای بیشتری را در یک سیلندر جمع کنند
[ترجمه ترگمان]turbochargers و superchargers هوای ورودی را فشار می دهند تا به طور موثر هوا را به داخل سیلندر باز کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To pressurize the air a supercharger must spin rapidly -- more rapidly than the engine itself.
[ترجمه گوگل]برای تحت فشار قرار دادن هوا، یک سوپرشارژر باید سریع بچرخد -- سریعتر از خود موتور
[ترجمه ترگمان]برای فشار به هوا، supercharger باید به سرعت چرخش کند - - سریع تر از خود موتور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Do not pressurize mattress with high pressure pumps.
[ترجمه گوگل]تشک را با پمپ های فشار قوی تحت فشار قرار ندهید
[ترجمه ترگمان]به تشک با پمپ فشار بالا فشار ندهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bicycle tires were flattened. I need pressurize them.
[ترجمه گوگل]لاستیک دوچرخه صاف شده بود من باید به آنها فشار بیاورم
[ترجمه ترگمان]چرخ های دوچرخه مسطح شدند من به فشار آوردن به آن ها نیاز دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Turn on supply and pressurize the device and the hose.
[ترجمه گوگل]منبع تغذیه را روشن کنید و دستگاه و شیلنگ را تحت فشار قرار دهید
[ترجمه ترگمان]دستگاه را روشن کنید و دستگاه و لوله را فشار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Always pressurize a regulator slowly, while standing with the cylinder valve between you and the regulator.
[ترجمه گوگل]همیشه یک رگولاتور را به آرامی فشار دهید، در حالی که شیر سیلندر بین شما و رگولاتور ایستاده است
[ترجمه ترگمان]همیشه یک قانون گذار را به آرامی تحت فشار قرار دهید، در حالی که بین شما و تنظیم کننده فشار دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The plane's cabin failed to pressurize and the jet had to land in Seattle.
[ترجمه گوگل]کابین هواپیما نتوانست تحت فشار قرار بگیرد و جت مجبور به فرود در سیاتل شد
[ترجمه ترگمان]کابین هواپیما با pressurize شکست خورد و جت مجبور شد در سیاتل فرود بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• keep nearly normal atmospheric pressure inside (an airplane); adjust the cabin pressure inside an airplane; apply force or weight, press; supercharge; compel, subject to mental stress, urge, insist, press; oblige, influence (also pressurise)
if you pressurize someone to do something, you try hard to persuade or force them to do it.

پیشنهاد کاربران

بپرس