preserving


معنی: مراقب

مترادف ها

مراقب (صفت)
attentive, watchful, vigilant, observant, guarding, observing, contemplative, meditating, open-eyed, preserving, scrutinizing, wide-awake, tendering

پیشنهاد کاربران

ناظر، نگران، هوشیار
پشتکار
حافظ، مراقب
محفوظ نگه داشتن
ذخیره کردن
حفظ کردن
محافظت کردن

بپرس