فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: preserves, preserving, preserved
حالات: preserves, preserving, preserved
• (1) تعریف: to protect from injury, harm, or mishap.
• مترادف: protect, save
• مشابه: conserve, defend, guard, hold, safeguard, secure
• مترادف: protect, save
• مشابه: conserve, defend, guard, hold, safeguard, secure
- Using this polish will help preserve the wood.
[ترجمه Mansour228] استفاده از پولیش به نگه داری چوب کمک خواهد کرد.|
[ترجمه امیر مهدی نیازی] استفاده از این براق کننده به حفظ چوب کمک می کند|
[ترجمه مصطفی نوروزی] با استفاده از این ماده جلا دهنده ( پولیش ) ، در حفظ چوب کمک خواهد شد|
[ترجمه گوگل] استفاده از این پولیش به حفظ چوب کمک می کند[ترجمه ترگمان] استفاده از این برق به حفظ چوب کمک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She prayed that the children would be preserved from harm.
[ترجمه گوگل] او دعا کرد که بچه ها از آسیب حفظ شوند
[ترجمه ترگمان] او دعا می کرد که بچه ها از آسیب حفظ شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او دعا می کرد که بچه ها از آسیب حفظ شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to keep safe from loss.
• مترادف: safeguard
• متضاد: scrap
• مشابه: capture, conserve, defend, guard, hold, protect, retain, uphold
• مترادف: safeguard
• متضاد: scrap
• مشابه: capture, conserve, defend, guard, hold, protect, retain, uphold
- We don't know how many endangered species can be preserved.
[ترجمه گوگل] ما نمی دانیم چه تعداد از گونه های در معرض خطر را می توان حفظ کرد
[ترجمه ترگمان] ما نمی دانیم که چه تعداد از گونه های در معرض خطر انقراض را می توان حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما نمی دانیم که چه تعداد از گونه های در معرض خطر انقراض را می توان حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Will the court preserve my right to dissent?
[ترجمه گوگل] آیا دادگاه حق من برای مخالفت را حفظ خواهد کرد؟
[ترجمه ترگمان] آیا دربار حق من را دارد که مخالفت کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آیا دربار حق من را دارد که مخالفت کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to maintain in a relatively unchanged condition, esp. historic buildings or wildlife environments.
• مترادف: maintain
• متضاد: alter
• مشابه: conserve, keep, save
• مترادف: maintain
• متضاد: alter
• مشابه: conserve, keep, save
- They're doing what they can to preserve the animal's habitat.
[ترجمه گوگل] آنها هر کاری که می توانند برای حفظ زیستگاه حیوان انجام می دهند
[ترجمه ترگمان] آن ها هر کاری که می توانند انجام می دهند تا سکونت گاه حیوان را حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها هر کاری که می توانند انجام می دهند تا سکونت گاه حیوان را حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to prepare (food) so that it can be kept for a long period of time.
• مترادف: cure
• مشابه: can, corn, dry, jerk, pickle, salt, smoke
• مترادف: cure
• مشابه: can, corn, dry, jerk, pickle, salt, smoke
- They often preserved meat by preparing it with salt and smoking it.
[ترجمه Mt] آنها اغلب از گوشت با زدن نمک و بخار دادن به آن محافظت میکنند|
[ترجمه پارسا خرمی] آنها اغلب گوشت را با آماده سازی آن با نمک و دود کردن آن نگه داری می کردند.|
[ترجمه گوگل] آنها اغلب گوشت را با تهیه نمک و دود کردن آن حفظ می کردند[ترجمه ترگمان] آن ها اغلب گوشت را با تهیه نمک و کشیدن آن حفظ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to treat fruit or vegetables so as to retard spoilage.
اسم ( noun )
مشتقات: preservable (adj.), preservation (n.), preserver (n.)
مشتقات: preservable (adj.), preservation (n.), preserver (n.)
• (1) تعریف: (usu. pl.) fruit or vegetables that are preserved in sugar.
• مترادف: conserves, jam
• مشابه: jelly, marmalade, sanctuary
• مترادف: conserves, jam
• مشابه: jelly, marmalade, sanctuary
- She opened a jar of strawberry preserves and spread some on her bread.
[ترجمه گوگل] او شیشه ای از کنسرو توت فرنگی را باز کرد و مقداری روی نان خود پخش کرد
[ترجمه ترگمان] یک شیشه ترشی توت فرنگی را باز کرد و مقداری روی نان خود ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک شیشه ترشی توت فرنگی را باز کرد و مقداری روی نان خود ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an area set aside for the protection and propagation of fish, animals, or plant life.
• مترادف: reserve
• مشابه: national park, park, refuge, sanctuary
• مترادف: reserve
• مشابه: national park, park, refuge, sanctuary
- They established a wildlife preserve in the wetlands.
[ترجمه گوگل] آنها یک حفاظت از حیات وحش در تالاب ایجاد کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها یک حیات وحش را در زمین های مرطوب ایجاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها یک حیات وحش را در زمین های مرطوب ایجاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید