presentient


معنی: اماده، گوش بزنگ، در انتظار، قبلا متوجه، قبلا مستعد
معانی دیگر: قبلا متوجه، گوش بزنگ، اماده، قبلا مستعد، درانتظار

مترادف ها

اماده (صفت)
able, apt, ready, provided, present, stock, handy, beforehand, presentient, fresh, prompt

گوش بزنگ (صفت)
alert, vigilant, presentient, wakeful

در انتظار (صفت)
wistful, presentient, expectant

قبلا متوجه (صفت)
presentient

قبلا مستعد (صفت)
presentient

پیشنهاد کاربران

بپرس