presentable

/prəˈzentəbl̩//prɪˈzentəbl̩/

معنی: مو قر
معانی دیگر: ملبس به لباس مناسب، قابل عرضه، سزاوار شناساندن یا معرفی کردن، عرضه کردنی، ارائه پذیر، شایان معرفی، قابل معرفی، قابل ارائه، قابل نمایش، قابل تقدیم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: presentably (adv.), presentability (n.), presentableness (n.)
(1) تعریف: suitable, esp. in appearance, for being introduced or presented to others.
مشابه: acceptable, becoming, decent, passable, respectable, unobjectionable

- Wearing his old, wrinkled suit, he didn't feel at all presentable at his daughter's wedding.
[ترجمه گوگل] او با پوشیدن کت و شلوار کهنه و چروکیده اش، در عروسی دخترش اصلاً احساس خوبی نداشت
[ترجمه ترگمان] او کت و شلوار کهنه و چروکیده خود را پوشیده بود و هیچ احساسی نسبت به عروسی دخترش نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She did her best to make her house presentable before her mother-in-law arrived.
[ترجمه گوگل] او تمام تلاش خود را کرد تا قبل از آمدن مادرشوهرش، خانه‌اش را زیبا کند
[ترجمه ترگمان] بهترین کاری که می کرد این بود که درست قبل از اینکه مادرش وارد شود، خانه اش را مرتب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: able to be presented.
مشابه: acceptable, passable

جمله های نمونه

1. don't bring the guests to this room; i am not presentable
مهمانان را به این اتاق نیاور چون لباس مناسب به تن ندارم.

2. Jeremy was looking quite presentable in a suit and tie.
[ترجمه گوگل]جرمی با کت و شلوار و کراوات کاملاً ظاهری به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]جرمی در کت و شلوار شیک و مرتب به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She managed to make herself presentable in time for work.
[ترجمه گوگل]او توانست خود را به موقع برای کار قابل ارائه کند
[ترجمه ترگمان]او موفق شد به موقع کار را مرتب و مرتب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I have nothing presentable to wear.
[ترجمه گوگل]من چیزی برای پوشیدن ندارم
[ترجمه ترگمان]من هیچ لباسی برای پوشیدن ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's a presentable young woman.
[ترجمه گوگل]او یک زن جوان خوش ظاهر است
[ترجمه ترگمان]این زن جوان قابل presentable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I've got nothing presentable to wear.
[ترجمه گوگل]من چیزی برای پوشیدن ندارم
[ترجمه ترگمان]من هیچ لباسی برای پوشیدن ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I must go and make myself presentable before the guests arrive.
[ترجمه پریا] قبل از آمدن مهمان هاباید بروم به سرو وضعم برسم.
|
[ترجمه گوگل]من باید بروم و قبل از آمدن مهمانان، خودم را در معرض دید قرار دهم
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه مهمان ها برسند من باید بروم و سر و سامان بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was not exactly good-looking, but perfectly presentable.
[ترجمه گوگل]او دقیقاً خوش قیافه نبود، اما کاملاً قابل ارائه بود
[ترجمه ترگمان]او کاملا خوش قیافه نبود، اما کاملا مرتب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is the Eastern religions repackaged and made presentable for consumption by Western minds.
[ترجمه گوگل]این ادیان شرقی است که دوباره بسته بندی شده و برای مصرف توسط اذهان غربی قابل ارائه است
[ترجمه ترگمان]این کنفرانس، ادیان شرقی است و قابل استفاده برای مصرف توسط ذهن های غربی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Arnold was a very presentable young fellow.
[ترجمه گوگل]آرنولد جوان بسیار خوش ظاهری بود
[ترجمه ترگمان]آرنولد جوان بسیار محترمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The other men were even worse, even less presentable.
[ترجمه گوگل]مردان دیگر حتی بدتر بودند، حتی ظاهر کمتری داشتند
[ترجمه ترگمان]بقیه مردان حتی بدتر از این هم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I make sure Mum looks presentable on Mondays and Thursdays.
[ترجمه گوگل]من مطمئن می شوم که مامان در روزهای دوشنبه و پنج شنبه خوش ظاهر به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]من مطمئن هستم که مامان دوشنبه و پنجشنبه مرتب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But now Joe was more presentable, and he formed a close friendship with both Katharine and Phil Graham.
[ترجمه گوگل]اما اکنون جو ظاهر بهتری داشت و دوستی نزدیکی با کاترین و فیل گراهام برقرار کرد
[ترجمه ترگمان]اما حالا جو بیشتر مرتب شده بود و با هر دو کاترین و فیل گراه ام یک دوستی صمیمی تشکیل می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I made myself presentable and sallied forth.
[ترجمه گوگل]من خودم را ظاهر کردم و جلو آمدم
[ترجمه ترگمان]خودم را مرتب کردم و به راه افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He's got dozens of suits but not one of them is presentable.
[ترجمه گوگل]او ده ها کت و شلوار دارد اما هیچ یک از آنها قابل ارائه نیست
[ترجمه ترگمان]او ده ها کت و شلوار دارد، اما یکی از آن ها قابل پوشیدن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مو قر (صفت)
presentable

انگلیسی به انگلیسی

• having a pleasant appearance, attractive; fit to be seen, suitable for viewing; suited for giving as a gift
if someone or something is presentable, they are quite attractive and are suitable for other people to see.

پیشنهاد کاربران

به زبان ساده معنیش میشه آماده. مثلا :
- Don't bring the guests to this room; I am not presentable.
- مهمانان را به این اتاق نیاور چون لباس مناسب به تن ندارم
معانی دیگه : قابل و آماده ی عرضه و ارائه، شایان حضور
...
[مشاهده متن کامل]

Once you are presentable we can decide whether you deserve this COUNTRY band's leadership or not

مقبول
✅ آراسته و آماده
✅ خوش نما و مقبول و دلپذیر
( معمولاً برای کسی که به خودش رسیده و لباس مناسبی
پوشیده )
👈🏿 Giulio was looking quite presentable in a suit and tie
👈🏿 ?Do you often wear make - up
...
[مشاهده متن کامل]

( For women )
Yes I do, putting on some make - up is a must since I work as a front desk clerk in one of the hotels here in this city. I meet people from all walks of life and I think it is just refreshing or welcoming for them to see me 🟡presentable🟡 or pleasant in front of them. Well you know, cosmetics can do wonders!

قابل عرضه
آراسته

بپرس