معنی: مو قرمعانی دیگر: ملبس به لباس مناسب، قابل عرضه، سزاوار شناساندن یا معرفی کردن، عرضه کردنی، ارائه پذیر، شایان معرفی، قابل معرفی، قابل ارائه، قابل نمایش، قابل تقدیم
• (1)تعریف: suitable, esp. in appearance, for being introduced or presented to others. • مشابه: acceptable, becoming, decent, passable, respectable, unobjectionable
- Wearing his old, wrinkled suit, he didn't feel at all presentable at his daughter's wedding.
[ترجمه گوگل] او با پوشیدن کت و شلوار کهنه و چروکیده اش، در عروسی دخترش اصلاً احساس خوبی نداشت [ترجمه ترگمان] او کت و شلوار کهنه و چروکیده خود را پوشیده بود و هیچ احساسی نسبت به عروسی دخترش نداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She did her best to make her house presentable before her mother-in-law arrived.
[ترجمه گوگل] او تمام تلاش خود را کرد تا قبل از آمدن مادرشوهرش، خانهاش را زیبا کند [ترجمه ترگمان] بهترین کاری که می کرد این بود که درست قبل از اینکه مادرش وارد شود، خانه اش را مرتب کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: able to be presented. • مشابه: acceptable, passable
جمله های نمونه
1. don't bring the guests to this room; i am not presentable
مهمانان را به این اتاق نیاور چون لباس مناسب به تن ندارم.
2. Jeremy was looking quite presentable in a suit and tie.
[ترجمه گوگل]جرمی با کت و شلوار و کراوات کاملاً ظاهری به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]جرمی در کت و شلوار شیک و مرتب به نظر می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She managed to make herself presentable in time for work.
[ترجمه گوگل]او توانست خود را به موقع برای کار قابل ارائه کند [ترجمه ترگمان]او موفق شد به موقع کار را مرتب و مرتب کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I have nothing presentable to wear.
[ترجمه گوگل]من چیزی برای پوشیدن ندارم [ترجمه ترگمان]من هیچ لباسی برای پوشیدن ندارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She's a presentable young woman.
[ترجمه گوگل]او یک زن جوان خوش ظاهر است [ترجمه ترگمان]این زن جوان قابل presentable است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I've got nothing presentable to wear.
[ترجمه گوگل]من چیزی برای پوشیدن ندارم [ترجمه ترگمان]من هیچ لباسی برای پوشیدن ندارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I must go and make myself presentable before the guests arrive.
[ترجمه پریا] قبل از آمدن مهمان هاباید بروم به سرو وضعم برسم.
|
[ترجمه گوگل]من باید بروم و قبل از آمدن مهمانان، خودم را در معرض دید قرار دهم [ترجمه ترگمان]قبل از اینکه مهمان ها برسند من باید بروم و سر و سامان بگیرم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She was not exactly good-looking, but perfectly presentable.
[ترجمه گوگل]او دقیقاً خوش قیافه نبود، اما کاملاً قابل ارائه بود [ترجمه ترگمان]او کاملا خوش قیافه نبود، اما کاملا مرتب بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It is the Eastern religions repackaged and made presentable for consumption by Western minds.
[ترجمه گوگل]این ادیان شرقی است که دوباره بسته بندی شده و برای مصرف توسط اذهان غربی قابل ارائه است [ترجمه ترگمان]این کنفرانس، ادیان شرقی است و قابل استفاده برای مصرف توسط ذهن های غربی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Arnold was a very presentable young fellow.
[ترجمه گوگل]آرنولد جوان بسیار خوش ظاهری بود [ترجمه ترگمان]آرنولد جوان بسیار محترمی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The other men were even worse, even less presentable.
[ترجمه گوگل]مردان دیگر حتی بدتر بودند، حتی ظاهر کمتری داشتند [ترجمه ترگمان]بقیه مردان حتی بدتر از این هم بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I make sure Mum looks presentable on Mondays and Thursdays.
[ترجمه گوگل]من مطمئن می شوم که مامان در روزهای دوشنبه و پنج شنبه خوش ظاهر به نظر می رسد [ترجمه ترگمان]من مطمئن هستم که مامان دوشنبه و پنجشنبه مرتب به نظر می رسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. But now Joe was more presentable, and he formed a close friendship with both Katharine and Phil Graham.
[ترجمه گوگل]اما اکنون جو ظاهر بهتری داشت و دوستی نزدیکی با کاترین و فیل گراهام برقرار کرد [ترجمه ترگمان]اما حالا جو بیشتر مرتب شده بود و با هر دو کاترین و فیل گراه ام یک دوستی صمیمی تشکیل می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I made myself presentable and sallied forth.
[ترجمه گوگل]من خودم را ظاهر کردم و جلو آمدم [ترجمه ترگمان]خودم را مرتب کردم و به راه افتادم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He's got dozens of suits but not one of them is presentable.
[ترجمه گوگل]او ده ها کت و شلوار دارد اما هیچ یک از آنها قابل ارائه نیست [ترجمه ترگمان]او ده ها کت و شلوار دارد، اما یکی از آن ها قابل پوشیدن نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مو قر (صفت)
presentable
انگلیسی به انگلیسی
• having a pleasant appearance, attractive; fit to be seen, suitable for viewing; suited for giving as a gift if someone or something is presentable, they are quite attractive and are suitable for other people to see.
پیشنهاد کاربران
اِرائیدنی ( Erāeidani )
به زبان ساده معنیش میشه آماده. مثلا : - Don't bring the guests to this room; I am not presentable. - مهمانان را به این اتاق نیاور چون لباس مناسب به تن ندارم معانی دیگه : قابل و آماده ی عرضه و ارائه، شایان حضور ... [مشاهده متن کامل]
Once you are presentable we can decide whether you deserve this COUNTRY band's leadership or not
مقبول
✅ آراسته و آماده ✅ خوش نما و مقبول و دلپذیر ( معمولاً برای کسی که به خودش رسیده و لباس مناسبی پوشیده ) 👈🏿 Giulio was looking quite presentable in a suit and tie 👈🏿 ?Do you often wear make - up ... [مشاهده متن کامل]
( For women ) Yes I do, putting on some make - up is a must since I work as a front desk clerk in one of the hotels here in this city. I meet people from all walks of life and I think it is just refreshing or welcoming for them to see me 🟡presentable🟡 or pleasant in front of them. Well you know, cosmetics can do wonders!