صفت ( adjective )
• (1) تعریف: being in existence at this time.
• مترادف: actual, current
• متضاد: erstwhile, gone, past
• مشابه: extant, immediate, instant, modern, present-day, prevailing
• مترادف: actual, current
• متضاد: erstwhile, gone, past
• مشابه: extant, immediate, instant, modern, present-day, prevailing
• (2) تعریف: being with others or another in a specified place. (Cf. absent.)
• متضاد: absent, gone
• مشابه: attending, here
• متضاد: absent, gone
• مشابه: attending, here
• (3) تعریف: being in one location rather than other locations.
• متضاد: absent, gone
• مشابه: about, around, here, immediate, nearby, there
• متضاد: absent, gone
• مشابه: about, around, here, immediate, nearby, there
• (4) تعریف: existing in combination with something else.
- Hydrogen is present in water.
[ترجمه ثنا] در آب هیدروژن وجود دارد.|
[ترجمه گوگل] هیدروژن در آب وجود دارد[ترجمه ترگمان] هیدروژن در آب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: in grammar, referring to the tense of a verb that describes action or existence at this time, such as "is," "possess," or "throws".
اسم ( noun )
مشتقات: presentness (n.)
عبارات: at present, for the present
مشتقات: presentness (n.)
عبارات: at present, for the present
• : تعریف: the period of time existing between the past and future; present time.
• متضاد: past
• مشابه: nonce, now, nowadays, today
• متضاد: past
• مشابه: nonce, now, nowadays, today
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: presents, presenting, presented
حالات: presents, presenting, presented
• (1) تعریف: to endow or provide with something, such as a gift.
• مترادف: give
• مشابه: accord, award, bestow, confer, contribute, donate, endow, furnish, gift, grant, impart, provide
• مترادف: give
• مشابه: accord, award, bestow, confer, contribute, donate, endow, furnish, gift, grant, impart, provide
• (2) تعریف: to exhibit or demonstrate.
• مترادف: display, exhibit, show
• مشابه: demonstrate, expose, hand over, offer, produce
• مترادف: display, exhibit, show
• مشابه: demonstrate, expose, hand over, offer, produce
- The gallery presented her newest works.
[ترجمه Mohammad] نمایشگاه، جدیدترین کارهای او را به نمایش گذاشت|
[ترجمه گوگل] گالری جدیدترین آثار او را معرفی کرد[ترجمه ترگمان] در نمایشگاه، جدیدترین آثار خود را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He presented his passport on request.
[ترجمه گوگل] او در صورت درخواست گذرنامه خود را ارائه کرد
[ترجمه ترگمان] او گذرنامه خود را به درخواست تقدیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او گذرنامه خود را به درخواست تقدیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to put forward for consideration by others.
• مشابه: deliver, demonstrate, display, exhibit, introduce, lay, lodge, moot, offer, produce, proffer, propose, propound, put, render, represent, show, stage, state, submit, tender
• مشابه: deliver, demonstrate, display, exhibit, introduce, lay, lodge, moot, offer, produce, proffer, propose, propound, put, render, represent, show, stage, state, submit, tender
- We presented a program of songs.
[ترجمه گوگل] برنامه ای از آهنگ ها را ارائه کردیم
[ترجمه ترگمان] ما یک برنامه از آهنگ ها را ارائه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما یک برنامه از آهنگ ها را ارائه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to introduce formally.
• مترادف: introduce
• مترادف: introduce
- May I present my friend?
[ترجمه گوگل] آیا می توانم دوستم را معرفی کنم؟
[ترجمه ترگمان] میتونم دوستم رو معرفی کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] میتونم دوستم رو معرفی کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to show (oneself) at a place.
• متضاد: absent
• مشابه: show
• متضاد: absent
• مشابه: show
• (6) تعریف: to put forward in the mind, as if for consideration.
• مترادف: pose
• مترادف: pose
- Her loss of memory presented a big problem.
[ترجمه گوگل] از دست دادن حافظه او یک مشکل بزرگ ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان] از دست دادن حافظه مشکل بزرگی را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از دست دادن حافظه مشکل بزرگی را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: presenter (n.)
مشتقات: presenter (n.)
• : تعریف: something given as a gift.
• مترادف: gift
• مشابه: donation, endowment, favor, grant, gratuity, offering, tip
• مترادف: gift
• مشابه: donation, endowment, favor, grant, gratuity, offering, tip