• : تعریف: ability to remain lucid in a crisis or emergency.
جمله های نمونه
1. I'm glad she had the presence of mind to take down the car's registration number.
[ترجمه گوگل]خوشحالم که او برای حذف شماره رجیستری ماشین حضور ذهنی داشت [ترجمه ترگمان]خوشحالم که او حضور ذهن را داشت که شماره ثبت اتومبیل را پایین بیاورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I had enough presence of mind not to mention my intention.
[ترجمه ریحانه] اونقدر حضور ذهن داشتم که به قصدم اشاره نکنم
|
[ترجمه گوگل]من آنقدر حضور ذهن داشتم که قصدم را ذکر نکنم [ترجمه ترگمان]به اندازه کافی حواسم نبود که به قصد من اشاره نکند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The general's courage and presence of mind earned him deep admiration among the armymen.
[ترجمه گوگل]شجاعت و حضور ذهن ژنرال باعث تحسین عمیق او در میان ارتشیان شد [ترجمه ترگمان]شجاعت و حضور ذهن ژنرال او را تحسین می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The child showed great presence of mind by grabbing the falling baby.
[ترجمه گوگل]کودک با گرفتن نوزادی که در حال سقوط بود، حضور بسیار خوبی از خود نشان داد [ترجمه ترگمان]کودک با گرفتن نوزاد در حال افتادن، حضور بزرگ ذهن را نشان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The boy had the presence of mind to turn off the gas.
[ترجمه گوگل]پسر برای خاموش کردن گاز حضور ذهن داشت [ترجمه ترگمان]پسر حضور ذهن را داشت که گاز را خاموش کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His courage/presence of mind deserted him.
[ترجمه گوگل]شجاعت/حضور ذهن او را ترک کرد [ترجمه ترگمان]شجاعت و حضور ذهن او را ترک کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. But he had some presence of mind.
[ترجمه گوگل]اما او تا حدودی حضور ذهن داشت [ترجمه ترگمان]اما او حضور ذهن داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. With his usual presence of mind he nipped back and picked up Sheldukher's hard copy map of the planet.
[ترجمه گوگل]با حضور همیشگی ذهنش، عقب نشست و نقشه چاپی شلدوخر از سیاره را برداشت [ترجمه ترگمان]با حضور همیشگی اش، دوباره به عقب برگشت و نقشه سفت و سختی را از روی زمین برداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I had enough presence of mind left to feel sorry for him and was ready to intercede on his behalf.
[ترجمه گوگل]من آنقدر حضور ذهن داشتم که برای او متاسف باشم و آماده شفاعت از طرف او بودم [ترجمه ترگمان]کافی بود که برای او احساس تاسف کنم و حاضر بودم از طرف او شفاعت کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Now that Walter had the strength and presence of mind to be leading differently, the board somehow responded differently too.
[ترجمه گوگل]اکنون که والتر قدرت و حضور ذهنی برای رهبری متفاوت داشت، هیئت مدیره نیز به نحوی متفاوت پاسخ داد [ترجمه ترگمان]حالا که والتر قدرت و حضور ذهن را به طرز متفاوتی رهبری می کرد، هییت مدیره به نوعی عکس العمل متفاوتی نشان می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Somehow I managed to have the presence of mind to photograph her going into the house.
[ترجمه گوگل]به نوعی توانستم حضور ذهن داشته باشم تا از او در حال رفتن به خانه عکس بگیرم [ترجمه ترگمان]به نوعی موفق شدم که حضور ذهن او را در حال رفتن به خانه داشته باشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Indeed, she had scarcely enough presence of mind to return Sybil's bright smile and bid farewell to the genial innkeepers.
[ترجمه گوگل]در واقع، او به ندرت آنقدر ذهن داشت که لبخند درخشان سیبیل را برگرداند و با مهمانخانه داران نجیب خداحافظی کند [ترجمه ترگمان]در واقع، به ندرت پیش می آمد که لبخند روشن و درخشان خود را پس بزند و با آن مسافرخانه دار خداحافظی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Koju had had the presence of mind to bribe a local policeman into accompanying us.
[ترجمه گوگل]کوجو قصد داشت به یک پلیس محلی رشوه بدهد تا ما را همراهی کند [ترجمه ترگمان]Koju حضور ذهن را داشت که به پلیس محلی رشوه دهد تا ما را همراهی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Fortunately we had the presence of mind to turn the radio on to another station before opening the door.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه ما این حضور ذهن را داشتیم که قبل از باز کردن در رادیو را روی ایستگاه دیگری روشن کنیم [ترجمه ترگمان]خوشبختانه قبل از باز کردن در، حضور ذهن را داشتیم که رادیو را روشن کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Thanks to his presence of mind the passengers were saved.
[ترجمه گوگل]به لطف حضور ذهن او مسافران نجات یافتند [ترجمه ترگمان]به لطف حضور او مسافران نجات یافته بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• sanity, clarity of mind; speed of decision making, resourcefulness presence of mind is the ability to act quickly and sensibly in a difficult situation.
پیشنهاد کاربران
سلام خدمت کاربر ان، این عبارت اسمی است و نقش اسم را به خود می گیرد، حضور ذهن شاید از نظر تحت اللفظی جور دربیاید ولی معنی اش کلا متفاوت است، معنی اش است: خونسرد بودن در شرایط بد مسلط بر خود بودن در شرایط حساس ... [مشاهده متن کامل]
When the gunmen came into the bank, she had the presence of mind to press the alar. مردان مسلح وارد بانک شدند ولی او با خونسردی آلارم رو زد.
حضور ذهن
براساس دیکشنری کمبریج: the� ability �to make good �decisions �and to �act� quickly� and� calmly� in a�difficult �situation� or an �emergency توانایی تصمیم گیری درست و عکس العمل سریع در مواقع مهم ، اضطراری ... [مشاهده متن کامل]
مثال: When the� gunmen� came into the� bank, she �had� the �presence �of� mind �to �press �the� alarm