prescriptive

/prɪˈskrɪptɪv//prɪˈskrɪptɪv/

معنی: تجویزی، وابسته به نسخه نویسی
معانی دیگر: رواداشتی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: prescriptively (adv.), prescriptiveness (n.)
(1) تعریف: that prescribes; setting down rules.

- According to a prescriptive view of grammar, it is incorrect to say "different than" rather than "different from."
[ترجمه گوگل] بر اساس دیدگاه دستوری دستور زبان، گفتن «متفاوت از» به جای «متفاوت از» نادرست است
[ترجمه ترگمان] طبق یک دیدگاه تجویزی از دستور زبان، اشتباه گفتن \"متفاوت از\" به جای \"متفاوت\" نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: derived from legal prescription or long use or custom.

جمله های نمونه

1. The cogency of this prescriptive analysis is highly questionable.
[ترجمه گوگل]قاطعیت این تحلیل تجویزی بسیار مشکوک است
[ترجمه ترگمان]استفاده از این تحلیل تجویزی بسیار سوال برانگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. However, a fixed cut off point seems unnecessarily prescriptive.
[ترجمه گوگل]با این حال، یک نقطه قطع ثابت غیرضروری تجویزی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک نقطه قطع ثابت به نظر غیر ضروری به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They are not prescriptive and it is open to you to implement them in the way that best suits your firm.
[ترجمه گوگل]آنها تجویزی نیستند و شما می توانید آنها را به روشی که برای شرکت شما مناسب تر است اجرا کنید
[ترجمه ترگمان]آن ها تجویزی نیستند و برای شما باز است که آن ها را به شیوه ای که برای شرکت مناسب است، اجرا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Social capacities are normative or prescriptive, in that they include responsibilities for whose discharge the actor can be praised or criticized.
[ترجمه گوگل]ظرفیت‌های اجتماعی هنجاری یا تجویزی هستند، به این معنا که شامل مسئولیت‌هایی می‌شوند که برای انجام آن‌ها بازیگر می‌تواند مورد ستایش یا انتقاد قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]ظرفیت های اجتماعی، هنجاری یا تجویزی هستند، که در آن شامل مسئولیت هایی می باشد که مسیول تخلیه آن ها می تواند مورد تمجید قرار گیرد یا مورد انتقاد قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Descriptive grammar and prescriptive grammar both are very important in English studies.
[ترجمه گوگل]گرامر توصیفی و دستور زبان تجویزی هر دو در مطالعات انگلیسی بسیار مهم هستند
[ترجمه ترگمان]دستور توصیفی و دستور زبانی بی قاعده هر دو در مطالعات انگلیسی بسیار مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Only prescriptive way can ensure the accuracy and comparability of the monitoring data.
[ترجمه گوگل]تنها روش تجویزی می تواند از صحت و مقایسه داده های پایش اطمینان حاصل کند
[ترجمه ترگمان]تنها روش تجویزی می تواند دقت و قابلیت مقایسه داده ها را تضمین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The authors conclude by discussing prescriptive recommendations for the recording industry.
[ترجمه گوگل]نویسندگان با بحث در مورد توصیه های تجویزی برای صنعت ضبط نتیجه گیری می کنند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان این نتیجه را با بحث در مورد توصیه های تجویزی برای صنعت ضبط به پایان رساندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A prescriptive and legitimate custom overcomes the law.
[ترجمه گوگل]یک عرف تجویزی و مشروع بر قانون غلبه دارد
[ترجمه ترگمان]یک سنت تجویزی و قانونی بر قانون غلبه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Today, prescriptive jurisdiction ( capacity to make law ) can be based on nationality and exercised extra - territorially.
[ترجمه گوگل]امروزه، صلاحیت تجویزی (ظرفیت وضع قانون) می تواند بر اساس ملیت باشد و به صورت فراسرزمینی اعمال شود
[ترجمه ترگمان]امروزه صلاحیت قانونی (ظرفیتی برای ایجاد قانون)می تواند مبتنی بر ملیت باشد و territorially اضافی اعمال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Direct priMary legislation is largely permissive rather than prescriptive.
[ترجمه گوگل]قانون اولیه مستقیم عمدتاً مجاز است تا تجویزی
[ترجمه ترگمان]قانون گذار مستقیم به جای تجویزی، به میزان زیادی permissive است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most teachers think the government's guidelines on homework are too prescriptive.
[ترجمه گوگل]اکثر معلمان فکر می کنند دستورالعمل های دولت در مورد تکالیف بیش از حد تجویزی است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آموزگاران فکر می کنند که دستورالعمل های دولت در مورد تکالیف بیش از حد تجویزی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The psychologists insist, however, that they are not being prescriptive.
[ترجمه گوگل]با این حال، روانشناسان اصرار دارند که آنها تجویزی نیستند
[ترجمه ترگمان]با این حال، روانشناسان اصرار دارند که آن ها تجویزی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Essentially feminism is a perspective rather than a particular set of prescriptive values.
[ترجمه گوگل]اساساً فمینیسم یک دیدگاه است تا مجموعه ای خاص از ارزش های تجویزی
[ترجمه ترگمان]اساسا فمینیسم به جای یک مجموعه خاص از مقادیر تجویزی، یک دیدگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But here we run up against the difficulty that this formulation appears to derive a prescriptive conclusion from two factual premisses.
[ترجمه گوگل]اما در اینجا با این مشکل مواجه می شویم که به نظر می رسد این فرمول نتیجه ای تجویزی را از دو پیش فرض واقعی به دست می آورد
[ترجمه ترگمان]اما در اینجا ما با دشواری مواجه می شویم که این فرمول به نظر می رسد یک نتیجه گیری تجویزی از دو premisses واقعی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In general, two kinds of rule will be considered - first, rules of interpretation and second, prescriptive rules.
[ترجمه گوگل]به طور کلی دو نوع قاعده در نظر گرفته می شود: اول قواعد تفسیری و دوم احکام تجویزی
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، دو نوع قاعده در نظر گرفته می شود - اول، قوانین تفسیر و دوم، قوانین تجویزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجویزی (صفت)
prescriptive

وابسته به نسخه نویسی (صفت)
prescriptive

تخصصی

[حقوق] مشمول یا ناشی از مرور زمان (یا مرور زمان مملک)

انگلیسی به انگلیسی

• based on habit, based on long-standing custom; serving to establish rules, setting laws
something that is prescriptive sets down rules and states what should and should not happen in certain circumstances; a formal word.

پیشنهاد کاربران

قرار دادی، دستوری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : prescribe
✅️ اسم ( noun ) : prescription
✅️ صفت ( adjective ) : prescriptive
✅️ قید ( adverb ) : prescriptively
تحمیلی
دستوری
saying exactly what must happen, especially by giving an instruction or making a rule:
تجویزی

نسخه
دستوری
وابسته به دستور زبان
قرارداد
قراردادی
( زبان شناسی ) وابسته به دستور زبان
آمرانه

بپرس