prescript

/ˈpriːskrɪpt//ˈpriːskrɪpt/

معنی: امریه، امر صادر شده، مقرر شده، تجویز شده
معانی دیگر: دستور، فرمان، حکم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: something that is prescribed, such as a rule of conduct.

جمله های نمونه

1. In order to make the prescript of this accusal more strict, we should make necessary modifications of it.
[ترجمه گوگل]برای اینکه دستور این اتهام را سخت‌تر کنیم، باید اصلاحات لازم را در آن انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]برای اینکه prescript این accusal را سخت تر کنیم، باید اصلاحات لازم را انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Although the prescript of Intent crime doesn't have a large proportion in criminal laws of each country in the world, it still can be considered an important type of crime in Criminal Law.
[ترجمه گوگل]هر چند دستور جنایت عمدی در قوانین جزایی هر کشوری در جهان سهم زیادی ندارد، اما همچنان می توان آن را یکی از انواع مهم جرم در حقوق کیفری دانست
[ترجمه ترگمان]هر چند که قتل عمد نسبت بزرگی در قوانین کیفری هر کشور در جهان ندارد، اما هنوز هم می تواند یک نوع مهم از جرم در قوانین جنایی در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The prescript of company dissolution system in our Company Law is shallow, so that had many problems in practice, the research of theoretics had not further development.
[ترجمه گوگل]دستور نظام انحلال شرکت در حقوق شرکت ما سطحی است، به طوری که در عمل مشکلات زیادی داشت، تحقیقات نظری توسعه بیشتری نداشت
[ترجمه ترگمان]انحلال سیستم انحلال شرکت در قانون شرکت ما سطحی است، بنابراین در عمل مشکلات بسیاری داشت، تحقیقات of توسعه بیشتری نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our criminal law prescript the subjective aspect of joint crime is joint criminal intention only, but research on this topic is superf.
[ترجمه گوگل]قانون جزایی ما جنبه ذهنی جنایت مشترک را فقط قصد مجرمانه مشترک تجویز می کند، اما تحقیق در مورد این موضوع فوق العاده است
[ترجمه ترگمان]قانون جزایی ما، جنبه نظری جرم مشترک تنها قصد جنایی مشترک است، اما تحقیقات در مورد این موضوع superf است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Proceed from the prescript of practical reason, it demand that this reason should realize itself.
[ترجمه گوگل]با استناد به دستور عقل عملی، ایجاب می کند که این دلیل خود را محقق کند
[ترجمه ترگمان]به دلیل عقل عملی به پیشروی ادامه دهید، به این دلیل است که این دلیل باید خود را تحقق بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Finally, the best prescript of nano epoxy bond coating is recommended. The basic data are recommended for the aim of usage in bonding field.
[ترجمه گوگل]در نهایت بهترین نسخه پوشش باند اپوکسی نانو توصیه می شود داده های اساسی برای هدف استفاده در زمینه پیوند توصیه می شود
[ترجمه ترگمان]در نهایت، بهترین prescript پوشش اتصال نانو تیوب توصیه می شود داده های اصلی به منظور کاربرد در زمینه پیوند توصیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, the legal prescript about the victim participating in the hearing does not be carried out in the judicial practice, for interrelated lawmaking is not perfect and all-around.
[ترجمه گوگل]با این حال، دستور قانونی در مورد شرکت قربانی در جلسه دادرسی در رویه قضایی اجرا نمی شود، زیرا قانون گذاری مرتبط با یکدیگر کامل و همه جانبه نیست
[ترجمه ترگمان]با این حال، بررسی قانونی در مورد قربانی که در جلسه دادرسی شرکت می کند در عمل قضایی انجام نمی شود، چرا که قانونگذاری به هم مرتبط کامل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The prescript of the affiliated obligation is simple, we should nail down the forms of it, improve the legal efficacy of it, and nail down the duty form and the principle of disobeying it.
[ترجمه گوگل]دستور تعهد وابسته ساده است، باید اشکال آن را میخکوب کنیم، کارآیی حقوقی آن را بهبود بخشیم و تکلیف و اصل عدم تمکین را میخکوب کنیم
[ترجمه ترگمان]استفاده از تعهد وابسته ساده است، ما باید اشکال آن را زیر و رو کنیم، اثربخشی قانونی آن را افزایش دهیم، و شکل وظیفه و اصول سرپیچی از آن را یادداشت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Practice has witnessed that the prescript on deductions from income from wages and salaries is not reasonable in that the scope of expense deductible is too narrow.
[ترجمه گوگل]عمل شاهد بوده است که دستور کسر درآمد از دستمزد و حقوق معقول نیست زیرا دامنه کسر هزینه بسیار محدود است
[ترجمه ترگمان]تجربه شاهد این است که the در مورد کسورات از درآمد حاصل از دستمزدها و دستمزدها، منطقی نیست در این که دامنه شمول مشمول کسر بودجه بسیار محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But presently we have no concrete prescript in the field. This thesis is trying to solve this problem.
[ترجمه گوگل]اما در حال حاضر هیچ نسخه مشخصی در این زمینه نداریم این پایان نامه سعی در حل این مشکل دارد
[ترجمه ترگمان]اما در حال حاضر هیچ prescript در این زمینه نداریم این پایان نامه می کوشد تا این مشکل را حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our criminal law prescript the subjective aspect of joint crime is joint criminal intention only, but research on this topic is superficial.
[ترجمه گوگل]قانون جزایی ما جنبه ذهنی جنایت مشترک را فقط قصد مجرمانه مشترک دارد، اما تحقیق در این موضوع سطحی است
[ترجمه ترگمان]قانون جزایی ما، جنبه نظری جرم مشترک تنها قصد جنایی مشترک است، اما تحقیقات در مورد این موضوع سطحی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It takes effect when man obeys the prescript without being disturbed by his perceptual knowledge.
[ترجمه گوگل]زمانی اثر می‌گذارد که انسان از دستورات پیروی کند، بدون اینکه دانش ادراکی او مزاحمتی برای او ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]وقتی انسان از the اطاعت می کند بدون اینکه از دانش ادراکی او پریشان شود، اثر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An arms ban is a prescript imposed by one or more States to forbid arms sales from its internal to other countries. It is an idiographic embodiment of arms embargo.
[ترجمه گوگل]ممنوعیت تسلیحات دستوری است که توسط یک یا چند کشور برای ممنوعیت فروش تسلیحات از داخل کشور به کشورهای دیگر وضع شده است این تجسم ایدیوگرافیک تحریم تسلیحاتی است
[ترجمه ترگمان]تحریم تسلیحاتی، prescript است که توسط یک یا چند ایالت تحمیل می شود تا فروش اسلحه را از داخلی به کشورهای دیگر منع کند این تجسم idiographic از تحریم تسلیحاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the present criminal law, the prescript about the subject of functional occupation crime is not explicit enough to practice .
[ترجمه گوگل]در حقوق کیفری حاضر، دستور موضوع جرم شغلی به اندازه کافی صریح نیست
[ترجمه ترگمان]در قانون کیفری کنونی، prescript در مورد موضوع جنایت اشغال کارکردی به اندازه کافی صریح و صریح نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امریه (اسم)
order, precept, prescription, letter missive, directive, prescript

امر صادر شده (اسم)
prescript

مقرر شده (صفت)
prescript

تجویز شده (صفت)
prescript

انگلیسی به انگلیسی

• order, directive, precept, instruction; command, prescribed rule, law, regulation
preordained, fixed beforehand, set in advance, settled

پیشنهاد کاربران

بپرس