preschool

/priˈskuːl//ˈpriːskuːl/

معنی: کودکستان، کودکستانی، وابسته بدوره پیش کودکستان
معانی دیگر: شیرخوارگاه، مهدکودک (nursery school هم می گویند)، وابسته به سنین 2 تا 5 سالگی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or suitable for children below school age.
اسم ( noun )
مشتقات: preschooler (n.)
• : تعریف: a school for children below the age for kindergarten; nursery school.

جمله های نمونه

1. In the preschool years, dads' involvement with their school-age children also yields continuing dividends in intellectual and social development.
[ترجمه گوگل]در سال‌های پیش‌دبستانی، مشارکت پدران با فرزندان مدرسه‌ای‌شان نیز سودهای مستمری را در رشد فکری و اجتماعی به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]در سال های پیش دبستانی، مشارکت پدران با کودکان در سن مدرسه نیز ادامه سود سهام را در رشد فکری و اجتماعی به دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They may also fill out preschool worksheets intended as preparation for kindergarten reading and math.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین ممکن است کاربرگ های پیش دبستانی را که به عنوان آماده سازی برای خواندن و ریاضی در مهد کودک در نظر گرفته شده است، پر کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین ممکن است worksheets پیش دبستانی را پر کنند که به عنوان آماده سازی برای خواندن و ریاضی کودکستان طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the preschool case study the preestablished objective was to reduce obesity in eight children in 6 months.
[ترجمه گوگل]در مطالعه موردی پیش دبستانی، هدف از پیش تعیین شده کاهش چاقی در هشت کودک در 6 ماهگی بود
[ترجمه ترگمان]در مطالعه موردی پیش دبستانی هدف preestablished کاهش چاقی در هشت کودک در عرض ۶ ماه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the preschool program scales must be properly calibrated, and calipers must be properly adjusted.
[ترجمه گوگل]در برنامه پیش دبستانی مقیاس ها باید به درستی کالیبره شوند و کولیس ها باید به درستی تنظیم شوند
[ترجمه ترگمان]در مقیاس های برنامه پیش دبستانی باید به درستی کالیبره شده و calipers باید به درستی تنظیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. School nutrition program-information on the preschool lunch is provided; the meal described appears to be high in calories
[ترجمه گوگل]برنامه تغذیه مدرسه - اطلاعات مربوط به ناهار پیش دبستانی ارائه شده است به نظر می رسد وعده غذایی توصیف شده پر کالری است
[ترجمه ترگمان]برنامه غذایی مدرسه - اطلاعات مربوط به ناهار پیش دبستانی ارائه می شود؛ غذایی که به نظر می رسد کالری بالایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They often treat applications to preschool with the reverence once reserved for applying to Harvard.
[ترجمه گوگل]آنها اغلب با احترامی که زمانی برای درخواست در هاروارد قید شده بودند، به درخواست های پیش دبستانی برخورد می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها اغلب با احترام به پیش دبستانی برخورد می کنند و زمانی که به هاروارد بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But he is heading off to preschool, and we wanted to get him some educational programs.
[ترجمه گوگل]اما او به پیش دبستانی می رود و ما می خواستیم برای او برنامه های آموزشی داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]اما او به سمت پیش دبستانی می رود و ما می خواستیم به او چند برنامه آموزشی بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Teachers can engage students, even at the preschool level, in discussions of moral issues.
[ترجمه گوگل]معلمان می توانند دانش آموزان را حتی در سطح پیش دبستانی در بحث در مورد مسائل اخلاقی مشارکت دهند
[ترجمه ترگمان]معلمان می توانند در بحث های مربوط به مسائل اخلاقی، دانش آموزان را حتی در سطح پیش دبستانی نیز استخدام کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our priorities for investment are preschool education, education and training for 16-1year olds, and adult education.
[ترجمه گوگل]اولویت های ما برای سرمایه گذاری، آموزش پیش دبستانی، آموزش و پرورش برای نوجوانان 16-1 ساله و آموزش بزرگسالان است
[ترجمه ترگمان]اولویت های ما برای سرمایه گذاری، آموزش پیش دبستانی، تحصیل و آموزش برای بچه های ۱۶ ساله و آموزش بزرگسالان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Discussion A group of 174 infants, toddlers, and preschool children is presented who showed evidence of constipation early in life.
[ترجمه گوگل]بحث گروهی متشکل از 174 نوزاد، کودک نوپا و کودک پیش دبستانی ارائه شده است که شواهدی از یبوست را در اوایل زندگی نشان دادند
[ترجمه ترگمان]بحث گروهی از ۱۷۴ کودک، کودکان نوپا و کودکان پیش دبستانی ارائه می شود که شواهدی از یبوست را در اوایل زندگی نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Between 1987 and 199 the number of preschool children living in poverty increased from 5 to 6 million.
[ترجمه گوگل]بین سال های 1987 و 199 تعداد کودکان پیش دبستانی که در فقر زندگی می کردند از 5 به 6 میلیون افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]بین سال های ۱۹۸۷ تا ۱۹۹ تعداد کودکان پیش دبستانی که در فقر زندگی می کنند از ۵ تا ۶ میلیون نفر افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Most preschool children are well able to issue instructions.
[ترجمه گوگل]اکثر کودکان پیش دبستانی به خوبی قادر به صدور دستورالعمل هستند
[ترجمه ترگمان]بیشتر کودکان پیش دبستانی به خوبی قادر به صدور دستورالعمل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That second child may have spent her preschool years catching and studying dragonflies or building castles out of blocks.
[ترجمه گوگل]آن فرزند دوم ممکن است سال های پیش دبستانی خود را با صید و مطالعه سنجاقک ها یا ساختن قلعه از بلوک ها گذرانده باشد
[ترجمه ترگمان]آن بچه دوم ممکن است سال پیش دبستانی را گذرانده باشد و به مطالعه dragonflies یا ساختن قلعه های ساخته شده از بلوک بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Initial toilet training attempts in a toddler or preschool child who resisted toilet sitting was discouraged.
[ترجمه گوگل]تلاش های اولیه برای آموزش توالت در یک کودک نوپا یا پیش دبستانی که در برابر نشستن توالت مقاومت می کرد، دلسرد شد
[ترجمه ترگمان]استفاده از توالت ابتدایی در یک کودک نوپا یا کودک پیش دبستانی که در برابر آرایش توالت مقاومت کرده بود، دلسرد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In fact, many teachers have left private preschool jobs to help fill the vacancies in primary-grade classrooms.
[ترجمه گوگل]در واقع، بسیاری از معلمان مشاغل خصوصی پیش دبستانی را ترک کرده اند تا به پر کردن جای خالی کلاس های ابتدایی کمک کنند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، بسیاری از معلمان مشاغل خصوصی خود را ترک کرده اند تا به پر کردن جاه ای خالی در کلاس های درس ابتدایی کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کودکستان (اسم)
day nursery, kindergarten, nursery school, preschool

کودکستانی (صفت)
preschool

وابسته به دوره پیش کودکستان (صفت)
preschool

انگلیسی به انگلیسی

• prior to school-age
pre-school is used to describe things relating to the care and education of children before they reach the age when they have to go to school.

پیشنهاد کاربران

preschool ( n ) ( priskul ) =a school for children between the ages of about two and five
preschool
قابل توجه دوستانی که مهد کودک معنی کردن دوستان معنی دقیق مهدکودک kindergartenهست
مدارس مختلف به انگلیسی:
nursery school / preschool / kindergarten = پیش دبستانی، مهد کودک
elementary school / primary school / grade school = مدرسه ابتدایی، دبستان
middle school / junior high school / junior high = راهنمایی ( دبیرستان دوره اول )
...
[مشاهده متن کامل]

high school / upper school / secondary school / senior high school / senior high = ( دبیرستان ( دبیرستان دوره دوم
vocational school = هنرستان فنی حرفه ای
boarding school =
مدرسه شبانه روزی ( به آن دسته از مدارس گفته می شود که دانش آموزان نه تنها در آنجا تحصیل می کنند، بلکه در آنجا اقامت هم می کنند )
day school =
به مدرسه غیر دولتی ای گفته می شود که دانش آموزان فقط در آن درس می خوانند و برخلاف boarding school، در آنجا زندگی نمی کنند ( در خانه های خود زندگی می کنند )
private school = مدرسه غیر انتفاعی، مدرسه غیردولتی
public school / state school = مدرسه دولتی

دوره کودکی قبل از مدرسه
پیش دبستان
پیش دبستانی

پیش دبستانی.
مربی پیش دبستان
مهدکودک
پیش دبستانی

بپرس