presage

/ˈpresɪdʒ//prɪˈseɪdʒ/

معنی: نشان، نشانه، شگون، فال، فال گرفتن، گواهی دادن بر، پیش گویی کردن
معانی دیگر: نشانه ی رویداد آینده، یمن، پیشنما، پیشنمایی، احساس درونی، خبردار شدن شست، برات شدن (به دل)، پیش آگاهی، بدیمن بودن، شگون بد داشتن، (معمولا از چیز بد) پیش آگاهی دادن، (از وقوع چیزی) خبر دادن، حاکی بودن (از)، علامت، فال نما، خبردادن از

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an intuition or sense of a future occurrence; presentiment.

(2) تعریف: a sign or warning of a future occurrence; omen.
مشابه: forerunner, harbinger, omen

(3) تعریف: prophetic meaning.
مشابه: omen
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: presages, presaging, presaged
(1) تعریف: to have a presentiment of.

(2) تعریف: to be a sign or warning of; portend or foretell.
مشابه: forecast, foretell, harbinger, omen, portend, promise, prophesy

- The threats led to nothing at the time, but they presaged the leader's eventual assassination.
[ترجمه گوگل] تهدیدها در آن زمان به هیچ نتیجه ای منجر نشد، اما آنها ترور نهایی رهبر را پیش بینی می کردند
[ترجمه ترگمان] تهدیدهایی که در آن زمان رخ داد، منجر به هیچ چیز نشدند، اما این منجر به ترور احتمالی رهبر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to make a prediction of; forecast.
مشابه: predict, prophesy
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to make or express a prediction.
مشابه: prophesy

جمله های نمونه

1. i felt in my heart the presage of an earthquake
به دلم برات شده بود که زلزله خواهد آمد.

2. the coming of the swallow is a true presage of spring
آمدن چلچله ها پیشنمای راستین بهار است.

3. Those black clouds presage a storm.
[ترجمه گوگل]آن ابرهای سیاه از طوفان خبر می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ابره ای سیاه بر جای طوفان دیده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. By certain signs we may presage of heats and rains.
[ترجمه گوگل]با علائم خاصی ممکن است گرما و باران را پیش بینی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما با نشانه های خاص ممکن است نشان از گرما و گرما داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In dreams one may presage the future.
[ترجمه گوگل]در رویاها می توان آینده را پیش بینی کرد
[ترجمه ترگمان]در رویاها، ممکن است نشان از آینده داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Its hooting was thought to presage death, for owls were the personification of restless spirits returning to earth to seek revenge.
[ترجمه گوگل]گمان می رفت که هجوم آن پیشگویی مرگ باشد، زیرا جغدها مظهر ارواح بی قراری بودند که برای انتقام به زمین بازگشتند
[ترجمه ترگمان]صدای سوت آن به فکر مرگ بود، زیرا جغدها مظهر ارواح بی قراری بودند که به دنبال انتقام بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They presage the reinvention of Reaganomics for the 21st century.
[ترجمه گوگل]آنها اختراع مجدد Reaganomics را برای قرن 21 پیش بینی می کنند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Recent small earthquakes may presage a much larger one.
[ترجمه گوگل]زمین لرزه های کوچک اخیر ممکن است پیش بینی یک زلزله بسیار بزرگتر باشد
[ترجمه ترگمان]زمین لرزه های کوچک اخیر ممکن است نشان از بسیار بزرگ تر داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her appearance here would presage a shipwreck, the candle lighting the way for pall bearers who would follow.
[ترجمه گوگل]ظهور او در اینجا نشان دهنده یک کشتی غرق شده است، شمع روشن کننده راه برای حاملانی است که دنبال آن می روند
[ترجمه ترگمان]ظاهر او در اینجا از نشان دادن یک کشتی شکسته، شمع را روشن می کرد و شمع را روشن می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Those clouds presage a storm.
[ترجمه گوگل]آن ابرها از طوفان خبر می دهند
[ترجمه ترگمان]این ابره ای نشان بر طوفان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conclusion: Dynamic transcutaneous bilirubinometry can presage newborn pathological jaundice.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: بیلی روبینومتری پویا از طریق پوست می تواند زردی پاتولوژیک نوزاد را پیش بینی کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: transcutaneous پویا bilirubinometry می تواند نشان از یرقان و یرقان بیمارگونه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Figurines presage the emergence of sculpture in greece.
[ترجمه گوگل]مجسمه ها ظهور مجسمه سازی در یونان را پیش بینی می کنند
[ترجمه ترگمان]figurines نشان از ظهور مجسمه سازی در یونان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The change could presage serious problems.
[ترجمه گوگل]این تغییر می تواند مشکلات جدی را پیش بینی کند
[ترجمه ترگمان]این تغییر می تواند نشان از مشکلات جدی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is a presage and an urge.
[ترجمه گوگل]این یک پیشگویی و یک اصرار است
[ترجمه ترگمان]این یک نشانه presage و یک نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The lowering clouds presage a storm.
[ترجمه گوگل]پایین آمدن ابرها از طوفان خبر می دهد
[ترجمه ترگمان]ابره ای کم ارتفاع نشان طوفان را نشان می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. On past form the slowdown seemed likely to presage a long slump.
[ترجمه گوگل]در فرم گذشته، به نظر می رسید که افت رشد احتمالاً یک رکود طولانی را پیش بینی می کند
[ترجمه ترگمان]در حالت گذشته، به نظر می رسید که ترافیک سنگین، به احتمال زیاد از روی slump بلند به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نشان (اسم)
trace, attribute, tally, score, slur, benchmark, indication, token, aim, show, sign, seal, stamp, target, mark, marking, insignia, signal, emblem, symptom, brand, presage, track, banner, badge, clue, standard, ensign, vexillum, impress, hallmark, plaque, caret, chalk, cicatrix, symbol, vestige, medal, memento

نشانه (اسم)
allegory, proof, indication, token, sign, mark, emblem, symptom, reminiscence, presage, omen, impress, sacrament, marker, portent

شگون (اسم)
augur, presage, auspices

فال (اسم)
handsel, presage, divination, auspice, omen, sortilege

فال گرفتن (فعل)
presage, divine, soothsay

گواهی دادن بر (فعل)
presage

پیش گویی کردن (فعل)
forestall, presage, auspicate, bode, forespeak, foretell, foretoken, soothsay, portend, predict, presignify

انگلیسی به انگلیسی

• omen, portent, sign; intuitive feeling about future events; caution, warning, admonition
foreshadow, act as an omen, portend; be a sign of -; feel in advance, sense ahead of time
if something presages a situation or event, it is considered to be a warning or sign of what is about to happen; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To foresee or predict a future event 🔮
🔍 مترادف: Foretell, predict
✅ مثال: The dark clouds seemed to presage a storm.
۱. نشانه شوم. فال بد ۲. از وقوع ( چیزی ) خبر دادن. نشان ( چیزی ) بودن، دلالت کردن بر، گواهی دادن از
مثال:
a red sky in the morning usually presage rain
یک آسمان قرمز در صبح معمولا نشان باران است.
یک آسمان قرمز در صبح معمولا از وقوع باران خبر می دهد.
To presage means to indicate or suggest something in advance. It is often used to describe a sign or omen that predicts a future event.
نشان دادن یا خبر دادن درباره چیزی از قبل.
اغلب برای توصیف یک نشانه یا علامتی از اتفاقی که در آینده قرار است رخ دهد استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
“The dark clouds and thunder presage a coming storm. ”
A person might say, “The sudden drop in stock prices could presage an economic downturn. ”
In a fictional story, a character might remark, “The mysterious stranger’s arrival presaged danger for the small town. ”

جهت روشن شدن مفهوم کلمه بد نیست بدانیم که معمولا در مواردی که اتفاق بد و منفی مورد نظر باشد، به کار می رود
پس نوید دادن یا شگون معادل خوبی نیست چون اینها در فارسی بار مثبت دارند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : presage
✅️ اسم ( noun ) : presage
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
الهام از آینده
نوید دادن
predict

بپرس