prepossessing

/ˌpriːpəˈzesɪŋ//ˌpriːpəˈzesɪŋ/

(فوری و به طور مثبت) تحت تاثیر قرار دهنده، مجذوب کننده، جذاب، دلنشین، دلپذیر، کشنده، جاذب، جلب توجه کننده، گیرنده، جالب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: prepossessingly (adv.), prepossingness (n.)
• : تعریف: attractive or impressive; pleasing.
مترادف: attractive, charming, engaging
متضاد: unattractive
مشابه: appealing, captivating, personable, striking, winsome

جمله های نمونه

1. julie's prepossessing personality
شخصیت دلپذیر جولی

2. He wasn't a very prepossessing sort of person.
[ترجمه گوگل]او یک نوع آدم مستضعف نبود
[ترجمه ترگمان]او آدم بسیار جذابی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The box didn't look very prepossessing, but the necklace inside was beautiful.
[ترجمه گوگل]جعبه به نظر خیلی مضحک نمی آمد، اما گردنبند داخل آن زیبا بود
[ترجمه ترگمان]جعبه بسیار مطبوع به نظر نمی رسید، اما گردن بند داخل آن زیبا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He / His appearance is not at all prepossessing.
[ترجمه گوگل]او / قیافه اش اصلاً محتاطانه نیست
[ترجمه ترگمان]ظاهر او اصلا جذاب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was not a prepossessing sight.
[ترجمه گوگل]او یک منظره پیشگیرانه نبود
[ترجمه ترگمان]از این منظره خوشش نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Growing up physically small in the shadow of prepossessing Kim Il - sung can hardly have been easy.
[ترجمه گوگل]بزرگ شدن از نظر جسمی کوچک در سایه تحت سلطه داشتن کیم ایل - سونگ به سختی می تواند آسان باشد
[ترجمه ترگمان]رشد فیزیکی در سایه کیم ایل سونگ به سختی می تواند آسان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A prepossessing performer with a beautiful baritone, Murray is tall, blond and Midwestern - looking.
[ترجمه گوگل]موری یک مجری جذاب با یک باریتون زیبا، قدبلند، بلوند و میانه وسترن است
[ترجمه ترگمان]مردی جذاب با صدای بم و بلند و بلند قد، مو بور و Midwestern است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Clean clothes and good manners are prepossessing.
[ترجمه گوگل]لباس تمیز و خوش اخلاقی باعث تحقیر می شود
[ترجمه ترگمان]لباس تمیز و رفتار خوب، جذاب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Clean clothes and good manners prepossessing.
[ترجمه گوگل]لباس های تمیز و خوش اخلاقی که جلوه گر هستند
[ترجمه ترگمان]لباس تمیز و رفتار خوب و گیرا داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thus, unpleasant home remedies were my earliest experiences of healthcare, and I cannot prepossessing.
[ترجمه گوگل]بنابراین، درمان‌های خانگی ناخوشایند اولین تجربیات من از مراقبت‌های بهداشتی بود و نمی‌توانم آن را پیش‌بینی کنم
[ترجمه ترگمان]بنابراین، درمان های خانگی نامطبوع اولین تجربیات من از مراقبت های بهداشتی بودند و من نمی توانستم جذاب باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Outside the plant from January 28 th was a less prepossessing sight.
[ترجمه گوگل]خارج از کارخانه از 28 ژانویه یک منظره کمتر پیشگیرانه بود
[ترجمه ترگمان]خارج از کارخانه از روز ۲۸ ژانویه، منظره ای دیگر به چشم نمی خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dombey was rather bald, rather red, and though a handsome well-made man, too stern and pompous in appearance, to be prepossessing.
[ترجمه گوگل]دامبی نسبتاً کچل بود، نسبتاً قرمز بود، و اگرچه مردی خوش‌ساخت و خوش‌تیپ بود، اما از نظر ظاهری بسیار خشن و پر زرق و برق بود که نمی‌توان آن را متمسک کرد
[ترجمه ترگمان]Dombey نسبتا طاس بود، کمی قرمز، و با این که مردی خوش قیافه و خوش قیافه بود، خیلی خشن و پر طمطراق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The appearance of Frank Cowperwood at this time was, to say the least, prepossessing and satisfactory.
[ترجمه گوگل]ظاهر فرانک کاوپروود در این زمان، دست کم، پیشگیرانه و رضایت بخش بود
[ترجمه ترگمان]در این موقع سروکله فرانک Cowperwood پیدا شد که از همه بدتر و مطبوع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• impressive; appealing, attractive
someone or something that is prepossessing is attractive or impressive in appearance.

پیشنهاد کاربران

بپرس