preparation

/ˌprepəˈreɪʃn̩//ˌprepəˈreɪʃn̩/

معنی: تعبیه، تمهید، امایش، امادگی، تهیه، تدارک، اماده سازی، تهیه مقدمات، پستایش، امادش، اقدام مقدماتی
معانی دیگر: آماده سازی، آمایش، مهیاسازی، ترکیب (کردن)، تدوین، درست کردن، آمادگی، سازمندی، بسیج شدگی، (هرچیز تهیه شده یا آمیخته شده به منظور خاص) دارو، آمیزه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of preparing.
مشابه: provision

(2) تعریف: a state of readiness.

(3) تعریف: a substance or mixture, esp. medicinal.
مشابه: medicine

جمله های نمونه

1. preparation for the eventuality of war
آماده سازی برای احتمال بروز جنگ

2. the preparation of land for cultivation
آماده سازی زمین برای کشت

3. a widely sold preparation for colds
داروی پرفروش برای (درمان) سرماخوردگی

4. skill in the preparation of herbal drugs
مهارت در درست کردن داروهای گیاهی

5. this life is a preparation for the hereafter
این زندگی محل آماده سازی برای آخرت است.

6. i can't pass this exam without preparation
بدون آمادگی نمی توانم در این امتحان قبول شوم.

7. she spent several years in the preparation of this literary masterpiece
چندین سال را صرف تدوین این شاهکار ادبی کرد.

8. He didn't do enough preparation for his exam, and failed.
[ترجمه Meli] او آمادگی کافی برای امتحانش رو نداشت به همین دلیل شکست خورد.
|
[ترجمه گوگل]او آمادگی کافی برای امتحان خود را انجام نداد و شکست خورد
[ترجمه ترگمان]او آمادگی کافی برای امتحان امتحان را نداشت و شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is the initial preparation that takes the time.
[ترجمه گوگل]این آماده سازی اولیه است که زمان می برد
[ترجمه ترگمان]این آماده سازی اولیه است که زمان می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Delicatessen usually require little preparation for serving.
[ترجمه گوگل]اغذیه فروشی ها معمولاً به آمادگی کمی برای سرو نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]Delicatessen معمولا به آماده سازی کمی برای خدمت نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Experience is their preparation for giving advice.
[ترجمه گوگل]تجربه آمادگی آنها برای مشاوره دادن است
[ترجمه ترگمان]تجربه آمادگی آن ها برای ارائه مشاوره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The team has been training hard in preparation for the big game.
[ترجمه امید] این تیم کون خودش را برای بازی بزرگ پاره کرده است
|
[ترجمه گوگل]این تیم تمرینات سختی را برای آماده سازی برای بازی بزرگ انجام داده است
[ترجمه ترگمان]تیم در آماده سازی برای این بازی بزرگ سخت آموزش دیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The best preparation for tomorrow is doing your best today.
[ترجمه گوگل]بهترین آمادگی برای فردا این است که امروز تمام تلاش خود را انجام دهید
[ترجمه ترگمان]بهترین آماده سازی برای فردا بهترین کار امروز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Once we get the preparation done, it'll be downhill all the way.
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما آماده سازی را انجام دهیم، تمام مسیر سراشیبی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه این تدارکات رو تموم کنیم، همه راه از تپه سرازیر می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The teacher didn't seem to have done much preparation for the class.
[ترجمه امید] معلم برای ریدن در کلاس به حد کافی گوه نخورده بود
|
[ترجمه امید.] من به اندازه ی کافی برای ریدن به کلاس گوه نخورده بودم
|
[ترجمه گوگل]معلم به نظر نمی رسید که آمادگی زیادی برای کلاس داشته باشد
[ترجمه ترگمان]معلم به نظر نمی رسید آمادگی زیادی برای کلاس داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The best preparation for good work tomorrow is to do good work today.
[ترجمه Amir] بهترین آماده سازی برای کار خوب فردا، انجام کار خوب ( در ) امروز است.
|
[ترجمه امید] برای ریدن در فردا باس امروز رید
|
[ترجمه گوگل]بهترین آمادگی برای کار خوب فردا انجام کار خوب امروز است
[ترجمه ترگمان]بهترین آمادگی برای کار خوب فردا کار خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He assisted me in the preparation of this book.
[ترجمه گوگل]او در تهیه این کتاب به من کمک کرد
[ترجمه ترگمان]او به من کمک کرد تا این کتاب را آماده کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. You can't pass an exam without preparation.
[ترجمه امید] نمی تونی بدون گوه خوردی تو امتحان برینی
|
[ترجمه سعید] توبدون آمادگی امتحان رو قبول نمیشی. ( نظرات امید احمق را پاک کنید )
|
[ترجمه گوگل]بدون آمادگی نمی توانید در امتحان قبول شوید
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی بدون اینکه آمادگی پیدا کنی یه امتحان رو رد کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعبیه (اسم)
shift, appliance, preparation, improvisation, shebang, lash-up

تمهید (اسم)
arrangement, intrigue, preparation, scheming, scheme, contrivance, prolusion

امایش (اسم)
preparation, logistics

امادگی (اسم)
susceptibility, penchant, preparation, vigilance, lurch, readiness, preparedness, tautness, predisposition

تهیه (اسم)
provision, preparation, ministration, procurement, purveyance

تدارک (اسم)
provision, preparation, purveyance

اماده سازی (اسم)
preparation

تهیه مقدمات (اسم)
preparation

پستایش (اسم)
preparation

امادش (اسم)
preparation

اقدام مقدماتی (اسم)
preparation

تخصصی

[حسابداری] آماده سازی
[نساجی] ساخت - تولید - مقدمات - تهیه کردن - آماده سازی - مقدمات بافندگی - طرز تهیه - آماده کردن
[ریاضیات] مهیا کردن، آماده کردن، تدارک، آماده سازی، تهیه

انگلیسی به انگلیسی

• act of getting ready, act of preparing; arrangement, act of putting in order; medicinal substance, substance concocted for medical purposes
the preparation of something is the activity of getting it ready.
preparations are the particular arrangements that are made for a future event.
a preparation is a mixture that has been prepared for use as food, medicine, or a cosmetic; a formal use.

پیشنهاد کاربران

تمرین
تمهیدات
[علوم تغذیه] فرآورده ی خوراکی ( عموماً از طریق پخت ) ؛ مثال: Fish preparation ( فرآورده های تهیه شده از ماهی )
[داروسازی] فرآورده ی دارویی؛ مثال: the physician prescribed a commercial preparation of the medicine ( پزشک نوعی فرآورده ی تجاری از دارو را تجویز کرد )
...
[مشاهده متن کامل]

[شیمی] فرآورده ؛ ماده ی آماده شده طبق فرمول بندی معین
[علوم نظامی] تدارک؛ آماد؛ فراهم کردن ملزومات اعم از تجهیزات حمله یا دفاع، خوراک، حمل ونقل، مخابرات و مانند آنها
حاضر شدن؛ مثال: آماده شدن برا ی مراسم ( آراستن و پیراستن و پوشیدن )
برنامه ریزی؛ آماده کردن مقدمات کار معینی
تمرین؛ آموزش عملی و تکرار آن برای مهارت یابی

تراشیدن دندان
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : prepare
✅️ اسم ( noun ) : preparedness / preparation
✅️ صفت ( adjective ) : prepared / preparatory
✅️ قید ( adverb ) : _
مقدمه چینی. . . ( مثلا پیش از مصاحبه )
پَستاییدَن.
preparation ( اعتیاد )
واژه مصوب: آمادگی
تعریف: سومین مرحلۀ تغییر رفتار اعتیادی که در آن فرد برای تغییر احساس نیاز می کند، ولی هنوز اقدامی نکرده است و در جست وجوی روش مناسب آن را به تأخیر می اندازد|||متـ . مرحلۀ آمادگی preparation stage
تهیه خوراک ، اماده سازی غذا
پتانسیل کاری را داشتن
ترکیب ( دارویی )
طرز تهیه
The act of getting sb/sth ready
مهیا شدن
طرز تهیه برای غذا و کیک
آماده بودن 🌐
. An important key to self confidence is preparation
کلید مهم اعتماد به نفس، آماده بودن هست. . .
داشتن آمادگی
تدارک دیدن
آماده کردن
مهیا کردن
آمادگی
[داروسازی] فراورده
آماده سازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس