preordain

/ˌpriɔːrˈdeɪn//ˌpriːɔːˈdeɪn/

مقدر کردن، (سرنوشت و غیره را) تعیین کردن، قبلا مقرر داشتن، قبلا وقوع امری را ترتیب دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: preordains, preordaining, preordained
مشتقات: preordainment (n.), preordination (n.)
• : تعریف: to determine or decree beforehand; foreordain.
مشابه: ordain

جمله های نمونه

1. Fate had pre-ordained their meeting/that they should meet.
[ترجمه گوگل]تقدیر از پیش تعیین کرده بود دیدارشان/که باید ملاقات کنند
[ترجمه ترگمان]سرنوشت meeting را مقرر کرده بود \/ این که آن ها باید یکدیگر را ملاقات کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some people believe that fate has been preordained whether they will be happy or not.
[ترجمه گوگل]برخی معتقدند که سرنوشت از پیش تعیین شده است که آیا آنها خوشحال خواهند شد یا نه
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم بر این باورند که سرنوشت مقدر شده است که آیا آن ها خوشحال باشند یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her success in life seemed pre-ordained.
[ترجمه گوگل]موفقیت او در زندگی از پیش تعیین شده به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]موفقیت او در زندگی به نظر کشیش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some people believe that fate has preordained whether they will be happy or unhappy.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم بر این باورند که سرنوشت از پیش تعیین کرده است که آنها خوشحال باشند یا ناشاد
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم بر این باورند که سرنوشت مقدر شده است که آن ها خوشحال باشند یا ناراضی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His life seems to have followed a preordained path/direction.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد زندگی او از مسیر/جهت از پیش تعیین شده ای پیروی کرده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که زندگی او مسیری مقدر و مقدر را دنبال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Is everything we do preordained?
[ترجمه گوگل]آیا هر کاری که انجام می دهیم از قبل تعیین شده است؟
[ترجمه ترگمان]این همه کاری هست که باید انجام بدیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If moral progress was not, as for Hobhouse, pre-ordained, it seemed nevertheless to be occurring.
[ترجمه گوگل]اگر پیشرفت اخلاقی، مانند هابهاوس، از پیش تعیین شده نبود، به نظر می رسید که در حال وقوع است
[ترجمه ترگمان]در این صورت، در صورتی که هابهاوس پیش از پیش مقدر شده بود، چنین به نظر می رسید که از پیش مقدر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He didn't have a pre-ordained and immutable structure to his body, but curled and writhed like a cobra.
[ترجمه گوگل]او ساختاری از پیش تعیین شده و تغییر ناپذیر به بدن خود نداشت، اما مانند مار کبری پیچ خورده و پیچ خورده بود
[ترجمه ترگمان]او در حالی که خود را جمع و جور کرده بود و مثل یک مار کبرا به خود می پیچید و به خود می پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His work in the theatre indicated a similar reluctance to conform to pre-ordained patterns.
[ترجمه گوگل]کار او در تئاتر نشان دهنده بی میلی مشابه برای انطباق با الگوهای از پیش تعیین شده بود
[ترجمه ترگمان]کار او در تئاتر اکراه مشابهی را برای پیروی از الگوهای پیش تعیین شده نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was, obviously, no simple starting point for the developments we shall examine, nor any pre-ordained culmination.
[ترجمه گوگل]بدیهی است که هیچ نقطه شروع ساده ای برای تحولاتی که بررسی خواهیم کرد وجود نداشت، و نه هیچ نقطه اوج از پیش تعیین شده ای
[ترجمه ترگمان]واضح است که هیچ نقطه شروع ساده ای برای تحولات وجود ندارد که ما باید بررسی کنیم، و نه هیچ نقطه عطف پیش از موعد مقرر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They seemed preordained to meet.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که آنها از قبل مقرر شده بودند که ملاقات کنند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که قرار است با هم ملاقات کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The question is not whether countries should proceed along some abstract preordained development path.
[ترجمه گوگل]سوال این نیست که آیا کشورها باید در مسیر توسعه از پیش تعیین شده انتزاعی پیش بروند
[ترجمه ترگمان]این سوال مطرح نیست که آیا این کشورها باید در امتداد مسیر توسعه و مقدر توسعه کار کنند یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Everything in Jean-Claude's life had been decided before he met me, and I was being fitted into a preordained pattern.
[ترجمه گوگل]همه چیز در زندگی ژان کلود قبل از ملاقات با من مشخص شده بود و من در یک الگوی از پیش تعیین شده قرار می گرفتم
[ترجمه ترگمان]همه چیز در زندگی ژان کلود قبل از این که او مرا ببیند به این نتیجه رسیده بود، و من در طرح یک طرح preordained قرار گرفته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For them, history is not the exegesis of an ideologically preordained text, but the reconstruction of the past.
[ترجمه گوگل]برای آنها تاریخ تفسیر متنی از پیش تعیین شده ایدئولوژیک نیست، بلکه بازسازی گذشته است
[ترجمه ترگمان]برای آن ها، تاریخ تفسیر یک متن مقدر شده نیست، بلکه بازسازی گذشته می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I don't believe that this city of ours was preordained, or was entirely a function of the recent past.
[ترجمه گوگل]من معتقد نیستم که این شهر ما از پیش تعیین شده باشد یا کاملاً تابعی از گذشته نزدیک بوده باشد
[ترجمه ترگمان]من فکر نمی کنم که این شهر از ما مقدر شده باشد، یا به طور کامل تابع گذشته اخیر بوده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• predestine, decree in advance; determine beforehand, set in advance; appoint in advance, designate beforehand

پیشنهاد کاربران

مقدر کردن
مثال:
Some people believe that fate has been preordained whether they will be happy or not.
برخی از مردم بر این باورند که سرنوشت مقدر کرده است که آیا آنها خوشحال خواهند بود یا نه.
از قبل وقوع امری ( نتیجه یا مسیر عمل ) را ترتیب دادن
( نتیجه مثل کی برای چه پستی مناسبه هرچند بز رو بذاری بیشتر احقاق حق میشه یا مسیر عمل مثل اقتصاد دستوری ) اشاره به کشور خاصی هم ندارم

بپرس