preoccupy

/priˈɑːkjəˌpaɪ//priːˈɒkjʊpaɪ/

فکر یا ذهن را به خود مشغول کردن، (اندیشه) منحصرا به چیزی معطوف شدن، از پیش اشغال یا تصرف کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: preoccupies, preoccupying, preoccupied
(1) تعریف: to absorb the entire time or attention of.
مترادف: absorb, engross
مشابه: abstract, consume, devour, distract, hold, immerse, involve, monopolize, obsess, possess, rivet

- His experiments in the laboratory preoccupied him, and there were many nights when he did not return home.
[ترجمه masoud2685] آزمایشات او در آزمایشگاه ذهنش را مشغول کرد وشب های زیادی پیش آمد که او به خانه برنگشت
|
[ترجمه گوگل] آزمایشاتش در آزمایشگاه او را مشغول کرده بود و شب های زیادی بود که به خانه برنگشت
[ترجمه ترگمان] ازمایشات در آزمایشگاه او را مشغول کرده بود و شب هایی بود که او به خانه برنگشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to take occupancy or possession of beforehand or before another.

جمله های نمونه

1. Crime and the fear of crime preoccupy the community.
[ترجمه گوگل]جرم و جنایت و ترس از جرم، جامعه را به خود مشغول کرده است
[ترجمه ترگمان]جنایت و ترس از جنایت، جامعه را به خود مشغول می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stressful or demanding relationships may preoccupy your mind and consume your time so that you neglect your own health.
[ترجمه گوگل]روابط پر استرس یا سخت ممکن است ذهن شما را به خود مشغول کند و وقت شما را به قدری از بین ببرد که از سلامتی خود غافل شوید
[ترجمه ترگمان]روابط Stressful و پر توقع می تواند ذهن شما را به خود مشغول کرده و وقت شما را صرف کند تا سلامتی خود را فراموش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The red race did not preoccupy themselves with such forms of entertainment.
[ترجمه گوگل]نژاد قرمز خود را با چنین اشکال سرگرمی مشغول نمی کرد
[ترجمه ترگمان]نژاد سرخ خود را با چنین forms سرگرم نمی ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is the Chinese which preoccupy the Russian Far East and their presence is highly visible.
[ترجمه گوگل]این چینی ها هستند که خاور دور روسیه را به خود مشغول کرده اند و حضور آنها به شدت مشهود است
[ترجمه ترگمان]این چینی است که شرق دور روسیه را به خود مشغول کرده و حضور آن ها بسیار مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The examples are purposely petty because tiny details of everyday life do preoccupy parents and consume-even distort-their judgment and self-regard.
[ترجمه گوگل]مثال‌ها عمداً کوچک هستند، زیرا جزئیات کوچک زندگی روزمره والدین را به خود مشغول می‌کند و قضاوت و عزت نفس آنها را مخدوش می‌کند
[ترجمه ترگمان]این نمونه ها به عمد کوچک هستند، زیرا جزئیات کوچک زندگی روزمره، والدین را به خود مشغول می کنند و حتی تحریف می کنند - قضاوت و احترام آن ها را به خود مشغول می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Yet we feel a need to go somewhere busy, distracting, loud, a place that can preoccupy.
[ترجمه گوگل]با این حال احساس می‌کنیم نیاز داریم به جایی شلوغ، پرت کننده، با صدای بلند، مکانی که می‌تواند مشغول باشد برویم
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما نیاز به جایی شلوغ، حواس پرت، حواس پرت، جایی که می تواند اشغال کند را احساس می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their debates encompassed the whole range of problems which would preoccupy successive generations of the intelligentsia.
[ترجمه گوگل]مناظرات آنها طیف وسیعی از مشکلات را در بر می گرفت که نسل های متوالی روشنفکران را به خود مشغول می کرد
[ترجمه ترگمان]مباحثات آن ها دربرگیرنده تمامی گستره وسیعی از مشکلات بود که نسل های متوالی روشنفکران را به خود مشغول می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As you said, it's creating a space for discussing topics that really preoccupy people.
[ترجمه گوگل]همانطور که گفتید، فضایی برای بحث در مورد موضوعاتی ایجاد می کند که واقعاً مردم را به خود مشغول می کند
[ترجمه ترگمان]همانطور که گفتید، ایجاد فضایی برای بحث درباره موضوعاتی است که مردم را به خود مشغول می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The report says that technologies for mitigating — rather than adapting to — climate change dominate because they preoccupy the more advanced developing countries and are potentially more lucrative.
[ترجمه گوگل]این گزارش می‌گوید که فناوری‌های کاهش - به جای سازگاری با - تغییرات آب و هوایی غالب هستند، زیرا کشورهای پیشرفته‌تر در حال توسعه را به خود مشغول کرده و به طور بالقوه سودآورتر هستند
[ترجمه ترگمان]این گزارش می گوید که فن آوری برای کاهش به جای تطبیق با تغییر آب و هوا، غالب است زیرا آن ها کشورهای در حال توسعه پیشرفته تر را به خود مشغول کرده و به طور بالقوه سودآور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You-- It's been a series of-- a huge controversy in the popular culture to the extent of which parents matter and this is an issue which will preoccupy us for much of the course.
[ترجمه گوگل]شما -- این یک سری از -- یک بحث بزرگ در فرهنگ عامه است که تا چه حد والدین اهمیت دارند و این موضوعی است که ما را در بیشتر دوره به خود مشغول خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]شما - - یک سری از بحث های زیادی در فرهنگ عمومی تا حدی که والدین اهمیت دارند و این موضوعی است که ما را به مدت زیادی به خود مشغول می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An intelligent man considers the prospect of failure, but he doesn't preoccupy himself with pointless worry.
[ترجمه گوگل]یک مرد باهوش احتمال شکست را در نظر می گیرد، اما خود را با نگرانی بیهوده مشغول نمی کند
[ترجمه ترگمان]یک مرد باهوش تصور شکست را در نظر می گیرد، اما او خود را با نگرانی بی هوده به خود مشغول نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She envisions a time when the writing and travel will not preoccupy her so and she can retreat on a piece of land and create her own garden, raising her own food.
[ترجمه گوگل]او زمانی را تصور می کند که نوشتن و سفر او را مشغول نمی کند و می تواند در یک قطعه زمین عقب نشینی کند و باغ خود را ایجاد کند و غذای خود را پرورش دهد
[ترجمه ترگمان]او در نظر دارد زمانی را در نظر داشته باشد که نوشتن و سفر او را به خود مشغول نکنند و او می تواند به یک قطعه زمین پناه ببرد و باغچه خودش را بسازد و غذای خودش را پرورش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Otherwise, thoughts of attack and counter - attack will preoccupy him and people his entire world.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، افکار حمله و ضد حمله او و مردم تمام دنیای او را به خود مشغول می کند
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، افکار حمله و حمله متقابل او و مردم سراسر جهان را به خود مشغول خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But it is not hearts and minds in Kabul and Kandahar that most preoccupy the PM now, but hearts and minds much closer to home.
[ترجمه گوگل]اما این قلب ها و ذهن ها در کابل و قندهار نیست که اکنون نخست وزیر را بیشتر به خود مشغول می کند، بلکه قلب ها و ذهن ها بسیار نزدیک تر به خانه هستند
[ترجمه ترگمان]اما قلب و ذهن در کابل و قندهار وجود ندارد که بیش از همه اعضای بعد از ظهر را به خود مشغول می دارند، اما قلب و ذهن آن ها را به خانه نزدیک تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• reflect, meditate on, think; worry, bother; prepossess, appropriate in advance (property)
if something preoccupies you, you think about it a great deal, so that it takes up a lot of your time.

پیشنهاد کاربران

engage
absorb
obsess تفکر وسواس گونه
preoccupy گرفتار چیزی شدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : preoccupy
✅️ اسم ( noun ) : preoccupation
✅️ صفت ( adjective ) : preoccupied
✅️ قید ( adverb ) : _
به نقل از هزاره
دلمشغول کردن
ذهنِ . . . را به خود کردن
حواسِ . . . را پرت کردن
فکر و ذکر . . . را به خود مشغول داشتن
پریشان کردن
نگران کردن
ملزم کردن
درگیر چیزی شدن. . . غرق در فکر شدن
preoccupy
( of a matter or subject ) dominate or engross the mind of ( someone ) to the exclusion of other thoughts.
موضوع یا نکته یا مطلبی که به ذهن کسی غلبه یا تسلط یابد ( درگیر خود کند ) بطوریکه سایر موارد را از ذهن دور کند ( خارج کند )
...
[مشاهده متن کامل]

"his mother was preoccupied with paying the bills"
"مادرش درگیر پرداخت صورتحساب بود"
منظور مشغله یا چالش ذهنی با یک مورد خاص است.
occupy به هر نوع اشغال کردن یا تصرف یا پرکردن فیزیکی و ذهنی گفته میشود.
reside or have one's place of business in ( a building ) . اقامت داشتن یا داشتن محل کسب و کار خود را در ( ساختمان ) .
"the rented flat she occupies in Hampstead" "ساختمان اجاره ای که او در Hampstead در اختیار گرفته"
fill or take up ( a space or time ) . پر کردن یا گرفتن ( یک فضا یا زمان ) .
"two long windows occupied almost the whole of the end wall""دو پنجره طولانی تقریبا تمام دیوار انتهایی را اشغال کردند"
fill or preoccupy ( the mind ) . پر کردن یا مشغول کردن ( ذهن ) .
"her mind was occupied with alarming questions""ذهن او با سوالات مضطرب کننده اشغال شد"
take control of ( a place, especially a country ) by military conquest or settlement.
کنترل ( محل، به ویژه کشوری ) با نسخیر یا توافق نظامی.
"Syria was occupied by France under a League of Nations mandate""سوریه تحت حکم ملل متحد توسط فرانسه اشغال شد"

بپرس