prenatal

/priˈneɪtl̩//ˌpriːˈneɪtl̩/

معنی: پیش زادی
معانی دیگر: وابسته به یا موجود در دوران قبل از زایمان، پیش زایمانی، پیش زایشی، پیش از تولد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: prenatally (adv.)
• : تعریف: prior to being born or giving birth.

جمله های نمونه

1. Lack of prenatal care correlates strongly with premature birth.
[ترجمه گوگل]فقدان مراقبت های دوران بارداری به شدت با زایمان زودرس ارتباط دارد
[ترجمه ترگمان]فقدان مراقبت های قبل از تولد با تولد زودرس مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'd met her briefly in a prenatal class.
[ترجمه گوگل]من او را برای مدت کوتاهی در یک کلاس قبل از زایمان ملاقات کرده بودم
[ترجمه ترگمان]مدت کوتاهی او را در کلاس بارداری دیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The mechanisms through which prenatal events influence lung function differ from those that affect respiratory symptoms in children.
[ترجمه گوگل]مکانیسم هایی که از طریق آن رویدادهای پیش از تولد بر عملکرد ریه تأثیر می گذارد با مکانیسم هایی که بر علائم تنفسی در کودکان تأثیر می گذارد متفاوت است
[ترجمه ترگمان]مکانیسم هایی که رویداده ای قبل از تولد بر روی عملکرد ریه تاثیر می گذارند از بیماری هایی که بر علایم تنفسی کودکان تاثیر می گذارند فرق دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Go prenatal as far as you can and see what the file clerk will hand forth.
[ترجمه گوگل]تا جایی که می توانید قبل از تولد بروید و ببینید کارمند پرونده چه چیزی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]قبل از تولد تا آنجا که می توانید پیش بروید و ببینید مسئول پرونده چه چیزی را ارائه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We report trends in prenatal diagnoses over these years and the indications leading to these diagnoses.
[ترجمه گوگل]ما روند تشخیص‌های پیش از تولد را در این سال‌ها و نشانه‌هایی که منجر به این تشخیص‌ها می‌شود، گزارش می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در طی این سال ها، گرایش ها را در تشخیص قبل از تولد گزارش می کنیم و نشانه هایی که منجر به این تشخیص ها می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had a very severe prenatal area which yet would not lift to view.
[ترجمه گوگل]او یک ناحیه دوران بارداری بسیار شدید داشت که هنوز برای دیدن آن بلند نمی شد
[ترجمه ترگمان]او یک ناحیه قبل از تولد را داشت که هنوز نمی توانست آن را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is compatible with the hypothesis that prenatal nutrition affects subsequent pancreatic function.
[ترجمه گوگل]این با این فرضیه سازگار است که تغذیه قبل از تولد بر عملکرد بعدی پانکراس تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]این با این فرضیه سازگار است که مواد غذایی قبل از تولد بر عملکرد لوزالمعده تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most ally computations have their genesis in the prenatal area.
[ترجمه گوگل]بیشتر محاسبات متحد منشأ خود را در ناحیه قبل از تولد دارند
[ترجمه ترگمان]اکثر محاسبات متحد منشا خود را در ناحیه قبل از تولد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Coelocentesis may be suitable for prenatal diagnosis in the first trimester.
[ترجمه گوگل]کولوسنتز ممکن است برای تشخیص قبل از تولد در سه ماهه اول مناسب باشد
[ترجمه ترگمان]Coelocentesis ممکن است برای تشخیص قبل از تولد در سه ماهه اول مناسب باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They hope to get a diagnostic test and prenatal diagnosis out to people as quickly as possible.
[ترجمه گوگل]آنها امیدوارند در اسرع وقت آزمایش تشخیصی و تشخیص قبل از تولد را به مردم ارائه دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها امیدوارند که آزمایش تشخیصی و تشخیص پیش از تولد را تا جایی که ممکن است به سرعت تشخیص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The auditor looks back at the prenatal area and finds a whole new series of incidents in view.
[ترجمه گوگل]حسابرس به منطقه قبل از تولد نگاه می کند و مجموعه جدیدی از حوادث را در نظر می یابد
[ترجمه ترگمان]حسابرس به منطقه قبل از تولد نگاه می کند و مجموعه کاملی از حوادث را در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A lack of prenatal care correlates strongly with babies who are born too early.
[ترجمه گوگل]فقدان مراقبت های دوران بارداری با نوزادانی که خیلی زود به دنیا می آیند ارتباط قوی دارد
[ترجمه ترگمان]فقدان مراقبت های پیش از تولد به شدت با کودکانی ارتباط دارد که خیلی زود به دنیا می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Poor women seldom receive good prenatal care.
[ترجمه گوگل]زنان فقیر به ندرت از مراقبت های دوران بارداری خوبی برخوردار می شوند
[ترجمه ترگمان]زنان فقیر به ندرت مراقبت های قبل از بارداری را دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Coelocentesis: a new technique for early prenatal diagnosis Chorionic villus sampling and amniocentesis have disadvantages.
[ترجمه گوگل]کوئلوسنتز: یک تکنیک جدید برای تشخیص زودهنگام قبل از تولد، نمونه برداری از پرزهای کوریونی و آمنیوسنتز دارای معایبی است
[ترجمه ترگمان]Coelocentesis: تکنیک جدیدی برای تشخیص زودهنگام قبل از تولد chorionic villus sampling و amniocentesis دارای معایبی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیش زادی (صفت)
prenatal

تخصصی

[بهداشت] قبل از تولد

انگلیسی به انگلیسی

• previous to childbirth, prior to childbirth; existing before birth, occurring before birth
prenatal is used to describe things that relate to the medical care of pregnant women.

پیشنهاد کاربران

prenatal – before birth, often referring to visits to the doctor or medical care that
a woman gets before she gives birth, to keep the woman and her baby healthy
* Bin is a doctor who gives prenatal care to women who are going to give birth.
معنی خام و نپخته هم می دهد مثل این جمله
Her prenatal work
prenatal ( علوم سلامت )
واژه مصوب: پیشاتولدی
تعریف: مربوط به مادر یا جنین پیش از تولد
قبل از زایمان
relating to the medical care given to pregnant women
جنینی
پیش از تولد
[پزشکی] :قبل از تولد
دوران بارداری
کمی پیش و کمی پس از تولد، پیرا تولدی، حول و حوش تولد

بپرس