premonitory

/prəˈmənətəri//prɪˈmɒnɪtəri/

معنی: تحذیر کننده، اخطار کننده، برحذر دارنده
معانی دیگر: اخطار کننده، تحذیر کننده، برحذر دارنده

جمله های نمونه

1. What premonitory signs and symptoms may exist for vasovagal syncope?
[ترجمه گوگل]چه علائم و نشانه های پیشگیرانه ای ممکن است برای سنکوپ وازوواگال وجود داشته باشد؟
[ترجمه ترگمان]چه علایم و نشانه ها ممکن است برای غش و غش وجود داشته باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some patients develop premonitory signs and symptoms, such as nervousness, sweating, and tachycardia.
[ترجمه گوگل]برخی از بیماران علائم و نشانه های اولیه مانند عصبی بودن، تعریق و تاکی کاردی را بروز می دهند
[ترجمه ترگمان]بعضی از بیماران دارای علایم و نشانه های premonitory، مثل اضطراب، عرق ریختن، و tachycardia هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There came a day when the first premonitory blast of winter swept over the city.
[ترجمه گوگل]روزی رسید که اولین انفجار پیش‌آگاهی زمستان شهر را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]روزی فرا رسید که نخستین انفجار روشن زمستانی شهر را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Epidemiological evidence suggests that complications associated with NSAIDs are characterised by a paucity of premonitory symptoms.
[ترجمه گوگل]شواهد اپیدمیولوژیک نشان می دهد که عوارض مرتبط با NSAID ها با کمبود علائم اولیه مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]شواهد Epidemiological حاکی از آن است که پیچیدگی های مربوط به NSAIDs، با کمبود علائم premonitory مشخص می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Brushing her teeth, she thought about Francesca, and a cold premonitory feeling came over her.
[ترجمه گوگل]با مسواک زدن به فرانچسکا فکر کرد و احساس سردی پیشاپیش او را فرا گرفت
[ترجمه ترگمان]به her، به فرانچسکا فکر کرد، و احساس خوشایندی که بر او چیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Conclusion Acupuncture has obvious analgesic effect on no - premonitory migraine at remission stage.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری طب سوزنی اثر ضددردی آشکاری بر میگرن بدون پیش‌آگاهی در مرحله بهبودی دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری طب سوزنی بر روی میگرن دارای خاصیت ضد درد مشهود در مرحله بهبود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Protecting and relieving employees is the basic concept of modern labor law, so the premonitory demission right of the employees is the embodying and defending of this concept in legislation.
[ترجمه گوگل]حمایت و تسکین کارکنان مفهوم اساسی قانون کار مدرن است، بنابراین حق اخراج مقدماتی کارکنان تجسم و دفاع از این مفهوم در قانونگذاری است
[ترجمه ترگمان]حفاظت و کاستن از کارمندان مفهوم اصلی قانون کار مدرن است، بنابراین premonitory demission حق کارمندان، embodying و دفاع از این مفهوم در قانون گذاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Actually, TV station oneself takes a program parade seriously very, they perhaps are inserted in other item sow premonitory, perhaps cooperate with other media.
[ترجمه گوگل]در واقع، خود ایستگاه تلویزیونی یک رژه برنامه را بسیار جدی می گیرد، آنها شاید در آیتم دیگری قرار می گیرند و شاید با رسانه های دیگر همکاری کنند
[ترجمه ترگمان]در واقع، ایستگاه تلویزیونی که خود یک برنامه را به طور جدی انجام می دهد، شاید در موارد دیگری که دارای حس ششم هستند قرار داده شوند، شاید با رسانه های دیگر هم کاری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective To observe therapeutic effect of acupuncture on no - premonitory migraine at remission stage.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده اثر درمانی طب سوزنی بر میگرن بدون پیش‌آگاه در مرحله بهبودی
[ترجمه ترگمان]هدف مشاهده تاثیر درمانی طب سوزنی بر روی میگرن بدون - در مرحله بهبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحذیر کننده (صفت)
premonitory

اخطار کننده (صفت)
premonitory

برحذر دارنده (صفت)
premonitory

انگلیسی به انگلیسی

• cautionary, admonitory; of a warning; serving as a warning; foreboding, portending evil
premonitory feelings or events make you think that something unpleasant is about to happen; a formal word.

پیشنهاد کاربران

اخطار کننده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : premonish
✅️ اسم ( noun ) : premonition
✅️ صفت ( adjective ) : premonitory
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس