prematurity

/ˌpreməˈtjʊərɪtɪ//ˌpreməˈtjʊərɪtɪ/

معنی: نابهنگامی، زودرسی
معانی دیگر: زودرسی، نابهنگامی

جمله های نمونه

1. Prematurity was not associated with reported asthmatic attacks.
[ترجمه گوگل]نارس بودن با حملات آسمی گزارش شده ارتباطی نداشت
[ترجمه ترگمان]prematurity با گزارش حملات مربوط به تنگ نفس ارتباط نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Several studies revealed conditions that affect prematurity and birth weight.
[ترجمه گوگل]چندین مطالعه شرایطی را نشان داد که بر نارسی و وزن هنگام تولد تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]چندین مطالعه شرایطی را آشکار کردند که بر prematurity و وزن زاد و ولد تاثیر می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Carrying twins prematurity risk by 40 percent, odds that worsen with triplets or more.
[ترجمه گوگل]حمل دوقلوها تا 40 درصد خطر نارس شدن دارد، شانسی که با سه قلو یا بیشتر بدتر می شود
[ترجمه ترگمان]حمل و نقل دوقلوها به میزان ۴۰ درصد، اختلاف با triplets و یا بیشتر آن ها را بدتر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We studied the genetic law of prematurity in spring wheat by using biostatistics method.
[ترجمه گوگل]قانون ژنتیکی نارس بودن گندم بهاره را با استفاده از روش آمار زیستی بررسی کردیم
[ترجمه ترگمان]ما به مطالعه قانون ژنتیکی prematurity در فصل گندم بهاره با استفاده از روش biostatistics پرداختیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Prematurity may also result in visual impairment or blindness.
[ترجمه گوگل]نارس بودن همچنین ممکن است منجر به اختلال بینایی یا نابینایی شود
[ترجمه ترگمان]هم چنین prematurity ممکن است منجر به اختلال بصری یا کوری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Objectives: The incidence of prematurity is about 5-10%, but it causes 85% of neonatal death (excluding serious congenital malformations).
[ترجمه گوگل]زمینه و هدف: میزان بروز نارس بودن حدود 10-5 درصد است، اما باعث 85 درصد مرگ و میر نوزادان (به استثنای ناهنجاری های مادرزادی جدی) می شود
[ترجمه ترگمان]اهداف: وقوع of حدود ۵ تا ۱۰ درصد است، اما منجر به ۸۵ درصد مرگ نوزادان (بجز ناهنجاری های مادرزادی جدی)می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Associated anomalies and prematurity significantly influence the mortality rate.
[ترجمه گوگل]ناهنجاری های مرتبط و نارس بودن به طور قابل توجهی بر میزان مرگ و میر تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]بی قاعدگی های مرتبط و prematurity به طور قابل توجهی بر نرخ مرگ و میر تاثیر می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. IVF also associated with low birth weight and prematurity and a higher risk of birth defects.
[ترجمه گوگل]IVF همچنین با وزن کم هنگام تولد و نارس بودن و خطر بالاتر نقایص مادرزادی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]لقاح مصنوعی همچنین با وزن زاد و ولد کم و خطر بالای نقص های مادرزادی مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Zach's prematurity caused problems with his eyes, lungs, and kidneys.
[ترجمه گوگل]نارس بودن زک باعث مشکلاتی در چشم، ریه و کلیه های او شد
[ترجمه ترگمان]مشکلات زک، با چشم هاش، ریه و کلیه مشکلات ایجاد شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Retinopathy of prematurity (ROP) (previously called retrolental fibroplasia), is a proliferative retinopathy of premature and low birth weight infants related with receiving oxygen therapy.
[ترجمه گوگل]رتینوپاتی نارس (ROP) (که قبلاً فیبروپلازی رترولنتال نامیده می شد)، یک رتینوپاتی پرولیفراتیو نوزادان نارس و کم وزن است که با دریافت اکسیژن درمانی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]retinopathy of (که قبلا retrolental fibroplasia نامیده می شد)، proliferative از کم وزن هنگام زایمان زودرس و کم وزن در ارتباط با دریافت اکسیژن درمانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The main causes of newborn deaths are prematurity and low-birth-weight, infections, asphyxia (lack of oxygen at birth) and birth trauma.
[ترجمه گوگل]علل اصلی مرگ و میر نوزادان نارس و کم وزن، عفونت ها، خفگی (کمبود اکسیژن در بدو تولد) و تروما هنگام تولد است
[ترجمه ترگمان]دلایل اصلی مرگ و میر ناشی از نوزاد عبارتند از: prematurity و کم وزن بودن، عفونت ها، asphyxia (فقدان اکسیژن در تولد)و زایمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Most cases with pneumomediastinum are associated with prematurity, pneumonia, meconium aspiration syndrome, difficult delivery or mechanical ventilation.
[ترجمه گوگل]اغلب موارد پنومومیاستینوم با نارس بودن، ذات الریه، سندرم آسپیراسیون مکونیوم، زایمان دشوار یا تهویه مکانیکی همراه است
[ترجمه ترگمان]اغلب موارد مبتلا به pneumomediastinum با prematurity، ذات الریه، سندرم اشتیاقی meconium، تحویل دشوار یا تهویه مکانیکی مرتبط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Carrying twins increases prematurity risk by 40 percent, odds that worsen with triplets or more.
[ترجمه گوگل]حمل دوقلو خطر نارس بودن را تا 40 درصد افزایش می دهد، شانسی که با سه قلو یا بیشتر بدتر می شود
[ترجمه ترگمان]در حال حمل دوقلوها، ریسک prematurity را به میزان ۴۰ درصد افزایش می دهد، که با triplets یا بیشتر بدتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A major reason is prematurity.
[ترجمه گوگل]دلیل اصلی نارس بودن است
[ترجمه ترگمان]دلیل اصلی prematurity است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نابهنگامی (اسم)
impertinence, anachronism, prematurity

زودرسی (اسم)
prematurity, precocity

تخصصی

[بهداشت] نارسی

انگلیسی به انگلیسی

• state of being excessively early; hurriedness, hastiness, rashness, impetuousness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : prematurity / prematureness
✅️ صفت ( adjective ) : premature
✅️ قید ( adverb ) : prematurely
نابالغی
نارس بودن، زایمان زودرس

بپرس