اسم ( noun )
• (1) تعریف: an introductory event or act; preface; preliminary.
• مشابه: introduction, overture, preamble, preface, preliminary, prologue
• مشابه: introduction, overture, preamble, preface, preliminary, prologue
- The arrest of these writers was only a prelude to large-scale government oppression.
[ترجمه گوگل] دستگیری این نویسندگان تنها مقدمه ای برای سرکوب گسترده حکومتی بود
[ترجمه ترگمان] دستگیری این نویسندگان تنها مقدمه ای برای سرکوب گسترده دولت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دستگیری این نویسندگان تنها مقدمه ای برای سرکوب گسترده دولت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We thought he'd finished telling the story, but what we'd heard was only a prelude to a very long tale.
[ترجمه گوگل] ما فکر میکردیم او داستان را تمام کرده است، اما آنچه شنیده بودیم، تنها مقدمهای بود برای یک داستان بسیار طولانی
[ترجمه ترگمان] فکر کردیم داستان را تمام کرده باشد، اما چیزی که شنیده بودیم فقط مقدمه یک داستان طولانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فکر کردیم داستان را تمام کرده باشد، اما چیزی که شنیده بودیم فقط مقدمه یک داستان طولانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in music, an introductory piece or movement such as an overture, or a short, independent instrumental composition in a free form like an impromptu or improvisation.
• مشابه: introduction, overture
• مشابه: introduction, overture
- Chopin's preludes for piano are among his most beloved works.
[ترجمه گوگل] پیش درآمدهای شوپن برای پیانو از محبوب ترین آثار اوست
[ترجمه ترگمان] Chopin برای پیانو یکی از محبوب ترین کاره ای اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] Chopin برای پیانو یکی از محبوب ترین کاره ای اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: preludes, preluding, preluded
حالات: preludes, preluding, preluded
• (1) تعریف: to be a prelude to.
• (2) تعریف: to introduce with a prelude.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to serve as a prelude.
• (2) تعریف: to give or play a prelude.