prejudge

/priˈdʒədʒ//ˌpriːˈdʒʌdʒ/

معنی: تصدیق بلاتصور کردن، بدون رسیدگی قضاوت کردن، پیش داوری کردن
معانی دیگر: از قبل قضاوت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: prejudges, prejudging, prejudged
مشتقات: prejudger (n.), prejudgment (n.)
• : تعریف: to judge or form an opinion of before gathering sufficient knowledge or evidence.

جمله های نمونه

1. don't prejudge the film before you see it
قبل از دیدن فیلم پیشداوری نکن !

2. Let's not prejudge the situation - we need to hear both sides of the story first.
[ترجمه گوگل]بیایید شرایط را پیش داوری نکنیم - ابتدا باید هر دو طرف ماجرا را بشنویم
[ترجمه ترگمان]در مورد این وضعیت پیش داوری نکنیم - باید ابتدا هر دو طرف داستان را بشنویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Try not to prejudge the issue.
[ترجمه گوگل]سعی کنید موضوع را پیش داوری نکنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید درباره این مساله قضاوت نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They tried to prejudge the commission's findings.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند در مورد یافته های کمیسیون پیش داوری کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند درباره یافته های کمیسیون تحقیق کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm not going to prejudge those decisions.
[ترجمه گوگل]من قصد ندارم در مورد آن تصمیمات پیش داوری کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم این تصمیمات را عوض کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cohen said that he did not wish to prejudge the review.
[ترجمه گوگل]کوهن گفت که مایل نیست در مورد بررسی پیش داوری کند
[ترجمه ترگمان]کوهن گفت که او تمایلی به پیش داوری کردن در مورد این بازبینی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Institute could not possibly prejudge matters by proclaiming the auditors' innocence from the outset.
[ترجمه گوگل]مؤسسه احتمالاً نمی‌توانست با اعلام بی‌گناهی حسابرسان از همان ابتدا مسائل را پیش داوری کند
[ترجمه ترگمان]موسسه نمی توانست پیش داوری درباره مسائل را با اعلام بیگناهی حسابرسان در آغاز پیش داوری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is too easy to prejudge the book as lacking anything of lasting value for sociologists.
[ترجمه گوگل]پیش داوری این کتاب به عنوان فاقد ارزش ماندگار برای جامعه شناسان بسیار آسان است
[ترجمه ترگمان]قضاوت در مورد کتاب بسیار آسان است، زیرا فاقد هرگونه ارزش پایدار برای جامعه شناسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You should never prejudge an inspired idea without taking the necessary time to mindfully evaluate it.
[ترجمه گوگل]شما هرگز نباید یک ایده الهام گرفته شده را بدون صرف زمان لازم برای ارزیابی دقیق آن پیش داوری کنید
[ترجمه ترگمان]شما نباید بدون در نظر گرفتن زمان لازم برای ارزیابی آن درباره یک ایده خلاق قضاوت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is hard to prejudge the final result of this matter based on the present situation.
[ترجمه گوگل]پیش داوری در مورد نتیجه نهایی این موضوع با توجه به شرایط فعلی دشوار است
[ترجمه ترگمان]پیش داوری کردن درباره نتیجه نهایی این موضوع براساس وضعیت فعلی دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do not prejudge the Issue - - hear what defence counsel have to say.
[ترجمه گوگل]درباره موضوع پیش داوری نکنید - بشنوید که وکیل مدافع چه می گوید
[ترجمه ترگمان]درباره این مساله پیش داوری نکنید - - به سخنان وکیل مدافع تان گوش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If my experience with software has taught me one thing it is this: Never prejudge the product.
[ترجمه گوگل]اگر تجربه من با نرم افزار یک چیز را به من آموخت این است: هرگز محصول را پیش داوری نکنید
[ترجمه ترگمان]اگر تجربه من با نرم افزار یک چیز را به من آموخته است: هرگز در مورد محصول پیش داوری نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصدیق بلا تصور کردن (فعل)
prejudge

بدون رسیدگی قضاوت کردن (فعل)
prejudge

پیش داوری کردن (فعل)
prejudge

تخصصی

[حقوق] پیش داوری کردن، تصدیق بلاتصور کردن

انگلیسی به انگلیسی

• judge beforehand, pass a sentence ahead of time; rule beforehand, decide in advance, determine in advance
if you prejudge a situation, you form an opinion about it before you know all the facts; a formal word.

پیشنهاد کاربران

قضاوت زود هنگام
از قبل قضاوت کردن ، پیش داوری کردن

بپرس