prehistorical

/ˌpriːhɪˈstɒrɪkl̩//ˌpriːhɪˈstɒrɪkl̩/

معنی: ماقبل تاریخی، پیش تاریخی، وابسته به قبل از تاریخ، مربوط به دوران ما قبل تاریخ
معانی دیگر: prehistoric پیش تاریخی، وابسته به قبل از تاری

جمله های نمونه

1. Scientists often cannot date precisely archeological or prehistorical findings.
[ترجمه گوگل]دانشمندان اغلب نمی توانند به طور دقیق یافته های باستان شناسی یا ماقبل تاریخ را تعیین کنند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان اغلب نمی توانند به طور دقیق یافته های باستان شناسی یا prehistorical را مشخص کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Survey of prehistorical seas was based upon stars and land and sea points.
[ترجمه گوگل]بررسی دریاهای ماقبل تاریخ بر اساس ستارگان و نقاط خشکی و دریایی بود
[ترجمه ترگمان]بررسی دریاهای آزاد بر مبنای ستاره ها و نقاط دریا و دریا استوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the prehistorical society, human social activities were greatly limited by nature, owing to the low production capacity and the primitive way of thinking.
[ترجمه گوگل]در جامعه ماقبل تاریخ، فعالیت‌های اجتماعی بشر به دلیل ظرفیت تولید پایین و طرز تفکر بدوی، طبیعتاً محدود بود
[ترجمه ترگمان]در جامعه prehistorical، فعالیت های اجتماعی انسانی به دلیل ظرفیت تولید کم و روش اولیه تفکر، به شدت محدود بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are three stages in ancient Chinese history before Qin Han Dynasties:prehistorical countries, quasi concentrated power country, power- concentrated and unified country.
[ترجمه گوگل]در تاریخ چین باستان قبل از سلسله های چین هان سه مرحله وجود دارد: کشورهای ماقبل تاریخ، کشور قدرت شبه متمرکز، کشور متمرکز بر قدرت و کشور متحد
[ترجمه ترگمان]سه مرحله در تاریخ چین باستان وجود دارد که قبل از چین سلسله هان (چین): کشورهای prehistorical، کشور قدرت متمرکز، قدرت متمرکز و یکپارچه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In prehistorical times, Yao, Shun and Yu all set their capital in Shanxi.
[ترجمه گوگل]در دوران ماقبل تاریخ، یائو، شون و یو همگی پایتخت خود را در شانشی قرار دادند
[ترجمه ترگمان]در زمان های prehistorical، یائو، Shun و یو همگی سرمایه خود را در Shanxi تنظیم کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Being rapt in writing was something prehistorical for me till then.
[ترجمه گوگل]تا آن زمان برای من هیجان زده بودن در نوشتن چیزی ماقبل تاریخ بود
[ترجمه ترگمان]من تا آن موقع در نویسندگی غرق شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Two similar prehistorical pottery inscriptions were found recently from Yinxiangcheng and Shijiahe, two famous prehistoric sites in the Jianghan area.
[ترجمه گوگل]دو کتیبه سفالی ماقبل تاریخ مشابه اخیراً از Yinxiangcheng و Shijiahe، دو مکان معروف ماقبل تاریخ در منطقه Jianghan پیدا شده است
[ترجمه ترگمان]دو لوح زمرد مشابه نیز به تازگی از Yinxiangcheng و Shijiahe، دو منطقه معروف به ماقبل تاریخ در ناحیه Jianghan پیدا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This paper has probed into the relativity of Exorcise, Shaman and Yoga with prehistorical culture origin and psychological and physical healing.
[ترجمه گوگل]این مقاله به بررسی نسبیت جن گیری، شمن و یوگا با خاستگاه فرهنگ ماقبل تاریخ و شفای روانی و جسمانی پرداخته است
[ترجمه ترگمان]این مقاله در زمینه نسبیت of، Shaman و یوگا با منشا فرهنگی prehistorical و شفا فیزیکی و فیزیکی مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Brought to the Pavilion are numerous Mexican rare treasures from cities of various ages: the prehistorical age, colonial age, and modern age.
[ترجمه گوگل]گنجینه‌های کمیاب مکزیکی از شهرهایی در سنین مختلف به پاویون آورده شده است: دوران ماقبل تاریخ، عصر استعمار و عصر مدرن
[ترجمه ترگمان]چندین گنجینه کمیاب مکزیکی از شهرهای مختلف وجود دارند: سن پیری، سن مستعمراتی، و عصر مدرن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The purpose of the BIBT institute is locked in seeking the origin of prehistorical civilizations, especially "the civilized homology".
[ترجمه گوگل]هدف موسسه BIBT جستجوی منشأ تمدن های ماقبل تاریخ، به ویژه "همسانی متمدن" است
[ترجمه ترگمان]هدف موسسه BIBT به دنبال منشا تمدن های prehistorical به خصوص \"the متمدن\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This paper has probed into the relativity of Exorcise, Shaman and Yoga with a view to prehistorical culture origin and psychological and physical healing.
[ترجمه گوگل]این مقاله با نگاهی به خاستگاه فرهنگ ماقبل تاریخ و شفای روانی و جسمانی به بررسی نسبیت جن گیری، شمن و یوگا پرداخته است
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بررسی نسبیت of، Shaman و یوگا با توجه به خاستگاه فرهنگ prehistorical و درمان روانی و فیزیکی پرداخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So it turns out that radiocarbon dating works for a lot of prehistorical art.
[ترجمه گوگل]بنابراین معلوم می شود که تاریخ گذاری رادیوکربن برای بسیاری از هنرهای ماقبل تاریخ مفید است
[ترجمه ترگمان]بنابراین مشخص شد که قرارهای عشقی radiocarbon برای بسیاری از آثار هنری prehistorical کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Anywhere from Eastern to western, during the childhood of human beings, in the track of prehistorical art, poem, music, dancing were all combined as a whole.
[ترجمه گوگل]در هر نقطه از شرق تا غرب، در دوران کودکی انسان، در مسیر هنر پیش از تاریخ، شعر، موسیقی، رقص، همه با هم ترکیب می‌شدند
[ترجمه ترگمان]هر جایی از شرقی تا غربی، در دوران کودکی انسان ها، در مسیر هنر prehistorical، شعر، موسیقی، رقص همگی با هم ترکیب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The forming of city has its historical process and Chinese cities begins from the prehistorical cities.
[ترجمه گوگل]شکل گیری شهر روند تاریخی خود را دارد و شهرهای چین از شهرهای ماقبل تاریخ آغاز می شود
[ترجمه ترگمان]تشکیل شهر دارای فرآیند تاریخی خود و شهرهای چین از شهرهای prehistorical است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماقبل تاریخی (صفت)
prehistoric, prehistorical

پیش تاریخی (صفت)
prehistoric, prehistorical

وابسته به قبل از تاریخ (صفت)
prehistoric, prehistorical

مربوط به دوران ماقبل تاریخ (صفت)
prehistorical

انگلیسی به انگلیسی

• from the period before written history, preceding written historical records; old, ancient, antiquated, out-of-date (slang)

پیشنهاد کاربران

بپرس