prefigure

/ˌpriːˈfɪɡər//ˌpriːˈfɪɡə/

معنی: از پیش نشان دادن، از پیش تصور کردن، قبلا اعلام کردن، قبلا نشان دادن
معانی دیگر: (از پیش) حاکی بودن، دلالت داشتن، دلالت کردن، نشانه ی چیزی بودن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: prefigures, prefiguring, prefigured
مشتقات: prefigurative (adj.), prefiguratively (adv.)
(1) تعریف: to give an earlier indication, image, or representation of; foreshadow.
مشابه: prophesy

(2) تعریف: to have an image of beforehand; imagine.
مشابه: image, imagine

جمله های نمونه

1. This visit may prefigure an improvement in relations between the two countries.
[ترجمه گوگل]این سفر ممکن است نشان دهنده بهبود روابط بین دو کشور باشد
[ترجمه ترگمان]این دیدار ممکن است منجر به بهبود روابط بین دو کشور شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His paintings prefigure the development of perspective in Renaissance art.
[ترجمه گوگل]نقاشی های او پیش از توسعه دیدگاه در هنر رنسانس است
[ترجمه ترگمان]نقاشی های او پیشرفت پرسپکتیو را در هنر رنسانس نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Few writers care to prefigure the future.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از نویسندگان به ترسیم آینده اهمیت می دهند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از نویسندگان برای حفظ آینده اهمیت می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These early paintings clearly prefigure his later work.
[ترجمه گوگل]این نقاشی های اولیه به وضوح آثار بعدی او را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این نقاشی های اولیه به وضوح کار بعدی او را تایید کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They prefigure the society and the civilization to come.
[ترجمه گوگل]آنها جامعه و تمدنی که در آینده خواهد آمد را ترسیم می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها جامعه و تمدن را از هم جدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The metal's price movements are widely believed to prefigure shifts in the world economy.
[ترجمه گوگل]به طور گسترده ای اعتقاد بر این است که تغییرات قیمت این فلز پیش از تغییرات در اقتصاد جهانی است
[ترجمه ترگمان]جنبش های قیمت فلزی به طور گسترده ای به تغییر prefigure در اقتصاد جهان اعتقاد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Positive breach of contract and culpa in contrahendo prefigure systematic breaches and defects in the traditional approach.
[ترجمه گوگل]نقض مثبت قرارداد و culpa در contrahendo پیش از نقض سیستماتیک و نقص در رویکرد سنتی است
[ترجمه ترگمان]نقض اصولی قرارداد و culpa در contrahendo نقض سیستماتیک و نقص در رویکرد سنتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At last, we summarize the whole paper, and prefigure our future works logically.
[ترجمه گوگل]در نهایت، ما کل مقاله را خلاصه می کنیم و کارهای آینده خود را به طور منطقی از قبل ترسیم می کنیم
[ترجمه ترگمان]سرانجام، ما کل مقاله را به طور منطقی خلاصه می کنیم و prefigure آینده مان را منطقی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These early paintings clearly prefigure his Later work .
[ترجمه گوگل]این نقاشی های اولیه به وضوح آثار بعدی او را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این نقاشی های زودتر به وضوح آثار بعدی او را به نمایش گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The FSA rules may prefigure a world where large pools of liquidity and capital remain trapped within borders as insurance against the worst.
[ترجمه گوگل]قوانین FSA ممکن است دنیایی را به تصویر بکشد که در آن منابع بزرگی از نقدینگی و سرمایه به عنوان بیمه در برابر بدترین ها در داخل مرزها محبوس می شوند
[ترجمه ترگمان]قوانین ارتش آزاد سوریه ممکن است به دنیایی تبدیل شود که در آن چاله های بزرگ نقدینگی و سرمایه در داخل مرزها به عنوان بیمه در برابر بدترین شرایط به دام می افتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Using the equations in this paper engineers can prefigure out the breakage behavior of the silicon carbide micro-sub micro powder in attrition mil. . .
[ترجمه گوگل]مهندسان با استفاده از معادلات این مقاله می‌توانند رفتار شکستی میکرو پودر میکرو زیر کاربید سیلیکون را در ساییدگی میلی‌متر مشخص کنند
[ترجمه ترگمان]با استفاده از این معادلات در این مقاله، مهندسین می توانند رفتار شکست پودر خرد سیلیکون کاربید - sub سیلیکون را با میل توام با فرسایش حل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Each of these figures, in many ways, prefigure the relatively superior natures of those who come later in the dialogue.
[ترجمه گوگل]هر یک از این چهره‌ها، از بسیاری جهات، ماهیت نسبتاً برتر کسانی را که بعداً در گفت‌وگو قرار می‌گیرند، پیش‌بینی می‌کنند
[ترجمه ترگمان]هر یک از این مجسمه ها، از بسیاری جهات، طبایع نسبتا برتر کسانی هستند که بعدها در گفتگو شرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many of his stories prefigure the genres of science fiction, horror, and fantasy so popular today.
[ترجمه گوگل]بسیاری از داستان‌های او ژانرهای علمی تخیلی، ترسناک و فانتزی را که امروزه بسیار محبوب هستند، پیش‌بینی می‌کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از داستان هایش، ژانرهای علمی تخیلی، وحشت، و فانتزی را امروزه بسیار محبوب می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His opera prefigure coming of romanticism in artistic song writing. Mozart let classicism and romanticism have a perfect integrating and endow with artistic song strong infection and life.
[ترجمه گوگل]پیش‌نمایش اپرا او که رمانتیسم را در آهنگ‌نویسی هنری آغاز کرد موتزارت به کلاسیک گرایی و رمانتیسیسم اجازه داد که یکپارچگی کامل داشته باشند و به آهنگ هنری عفونت و زندگی قوی عطا کنند
[ترجمه ترگمان]اپرای او در حال ظهور of در آهنگ هنری بود موتسارت به شیوه کلاسیک اجازه داد که پیشرفت کند و romanticism در ترکیب کامل و endow با آهنگ هنرمندانه و زندگی و زندگی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To show in advance; prefigure.
[ترجمه گوگل]برای نشان دادن از قبل؛ پیش تصویر کردن
[ترجمه ترگمان]برای نشان دادن پیشرفت، prefigure
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از پیش نشان دادن (فعل)
foreshow, prefigure

از پیش تصور کردن (فعل)
prefigure

قبلا اعلام کردن (فعل)
proclaim, prefigure

قبلا نشان دادن (فعل)
prefigure, preshow

انگلیسی به انگلیسی

• imagine in advance, picture beforehand; represent in advance, depict ahead of time
if something prefigures something else, it is a first indication which suggests or determines that the second thing will happen.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To foreshadow or predict a future event; to represent beforehand 🔮
🔍 مترادف: Anticipate
✅ مثال: The ancient texts seemed to prefigure many of the events that unfolded centuries later.
پیش بینی کردن

بپرس