preferential

/ˌprefəˈrent͡ʃl̩//ˌprefəˈrenʃl̩/

معنی: ممتاز، امتیازی، ترجیحی، امتیاز دهنده
معانی دیگر: وابسته به ترجیح، خاص، تبعیضی، بهزانی، تبعیض آمیز، مقدم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: preferentially (adv.)
• : تعریف: marked by, obtaining, or having preference.

- The judge's preferential treatment of one attorney had aroused suspicion.
[ترجمه گوگل] رفتار ترجیحی قاضی با یکی از وکیل‌ها شبهاتی را برانگیخته بود
[ترجمه ترگمان] رفتار preferential در مورد یک وکیل، سوظن او را برانگیخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- preferential treatment of certain trading partners
[ترجمه گوگل] رفتار ترجیحی با برخی از شرکای تجاری
[ترجمه ترگمان] رفتار ترجیحی با شرکای تجاری خاص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. preferential interest rates for the bank's long-term customers
نرخ بهره ی خاص برای مشتریان پرسابقه ی بانک

2. preferential treatment of his own family mem- bers
رفتار تبعیض آمیز نسبت به اعضای خانواده ی خودش

3. Nobody gets preferential treatment in this office!
[ترجمه گوگل]هیچ کس در این مطب درمان ترجیحی نمی گیرد!
[ترجمه ترگمان]هیچ کس در این دفتر درمان ترجیحی به دست نیاورد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Subsidiary company get preferential treatment when it come to subcontract work.
[ترجمه گوگل]شرکت های تابعه در هنگام کار قرارداد فرعی از رفتار ترجیحی برخوردار می شوند
[ترجمه ترگمان]شرکت Subsidiary زمانی که به subcontract رسید درمان ترجیحی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bank employees usually get preferential rates of interest.
[ترجمه گوگل]کارمندان بانک معمولاً نرخ بهره ترجیحی دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان]کارکنان بانک معمولا نرخ سود ترجیحی به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Inmates claimed that some prisoners had received preferential treatment.
[ترجمه گوگل]زندانیان ادعا کردند که برخی از زندانیان با رفتار ترجیحی مواجه شده اند
[ترجمه ترگمان]زندانیان مدعی شدند که برخی از زندانیان تحت درمان ترجیحی قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This hotel gives preferential treatment to people who stay in it regularly.
[ترجمه گوگل]این هتل با افرادی که به طور مرتب در آن اقامت دارند رفتار ترجیحی دارد
[ترجمه ترگمان]این هتل به افرادی که بطور مرتب در این هتل اقامت دارند، اولویت می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This preferential ticket entitles you to travel first class.
[ترجمه گوگل]این بلیط ترجیحی به شما حق سفر درجه یک را می دهد
[ترجمه ترگمان]این بلیت امتیازی به شما این امتیاز را می دهد که به درجه اول سفر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There are of course classes of preferential and pre-preferential creditors, but I do not propose to expand on that here.
[ترجمه گوگل]البته طبقاتی از بستانکاران ترجیحی و ترجیحی وجود دارد، اما من پیشنهاد نمی کنم که در اینجا به آن بسط بدهم
[ترجمه ترگمان]البته کلاس هایی در مورد طلبکاران ترجیحی و ترجیحی وجود دارد، اما من پیشنهاد نمی کنم که در اینجا توسعه پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In addition, a bureaucratic agency may be given preferential access to some inputs, such as land, through planning legislation, for example.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، به عنوان مثال، یک آژانس بوروکراتیک ممکن است از طریق قوانین برنامه ریزی به برخی از ورودی ها، مانند زمین، دسترسی ترجیحی داده شود
[ترجمه ترگمان]به علاوه، یک سازمان بروکراتیک ممکن است به برخی ورودی ها، مانند زمین، از طریق قوانین برنامه ریزی، دسترسی ترجیحی به برخی ورودی ها داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This measures any preferential loss of distal limb elements.
[ترجمه گوگل]این هر گونه از دست دادن ترجیحی عناصر دیستال اندام را اندازه گیری می کند
[ترجمه ترگمان]این کار هر گونه تلفات ترجیحی عناصر عضو دوربرد را اندازه گیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Gold Cheque Account provides preferential interest rates on both credit and overdrawn balances.
[ترجمه گوگل]حساب چک طلایی نرخ بهره ترجیحی را هم برای مانده اعتباری و هم برای مانده های اضافه برداشت ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]حساب Cheque طلا نرخ بهره ترجیحی در هر دو تراز اعتبار و تراز دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The fixed asset holders, meanwhile, managed to get preferential help from the government to ease the pain.
[ترجمه گوگل]در همین حال، دارندگان دارایی های ثابت موفق به دریافت کمک ترجیحی از دولت برای کاهش درد شدند
[ترجمه ترگمان]در همین حال، دارندگان سرمایه ثابت موفق به دریافت کمک ترجیحی از طرف دولت برای تسکین درد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Carey Lohrenz received preferential treatment and inflated grades during flight training.
[ترجمه گوگل]کری لورنز در طول آموزش پرواز، رفتار ترجیحی و نمرات متورم دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]کری Lohrenz در طی دوره آموزش پرواز، درمان ترجیحی و نمرات بالا را دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ممتاز (صفت)
super, excellent, immense, best, gilt-edged, privileged, distinguished, outstanding, illustrious, elect, preferential, topping

امتیازی (صفت)
patent, concessive, preferential

ترجیحی (صفت)
preferential

امتیاز دهنده (صفت)
preferential

تخصصی

[حقوق] ممتاز، مقدم

انگلیسی به انگلیسی

• desirable, favorable; giving priority, showing a preference
if you get preferential treatment, you are treated better than other people.

پیشنهاد کاربران

به طور ترجیحی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : prefer
اسم ( noun ) : preference / preferment
صفت ( adjective ) : preferable / preferential
قید ( adverb ) : preferably / preferentially
ترجیحی
سلیقه ای

بپرس