preferable

/ˈprefərəbl̩//ˈprefrəbl̩/

معنی: برتر، متمایز، مرجح، قابل ترجیح، دارای رجحان
معانی دیگر: مورد ترجیح، ارجح، سزاوارتر، پسندتر، خواستنی تر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: preferably (adv.)
(1) تعریف: worthy of being most desired or preferred.
مشابه: better

(2) تعریف: most desired.

جمله های نمونه

1. death is preferable to bondage
مرگ بر بردگی شرف دارد.

2. this is preferable to that
این بر آن رجحان دارد.

3. Death was considered vastly preferable to dishonour.
[ترجمه گوگل]مرگ بسیار بر بی شرمی ارجحیت داشت
[ترجمه ترگمان]مرگ را بسیار بهتر از بی آبرویی می دانستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Any principle is preferable to none.
[ترجمه امیرحسین شیخ ممو] هر اصلی ( قانونی ) بهتر از بی قانونی است
|
[ترجمه گوگل]هر اصل بر هیچ یک ارجحیت دارد
[ترجمه ترگمان]هیچ اصل و اصولی نسبت به هیچ کدام ترجیح داده نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For this dish, fresh herbs and garlic are preferable.
[ترجمه گوگل]برای این غذا، سبزیجات تازه و سیر ترجیح داده می شود
[ترجمه ترگمان]برای این غذا، گیاهان و سیر تازه بهتر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is preferable that you wait.
[ترجمه گوگل]بهتر است صبر کنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است صبر کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This option is preferable to any other.
[ترجمه گوگل]این گزینه بر هر گزینه دیگری ارجحیت دارد
[ترجمه ترگمان]این گزینه نسبت به دیگری بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cold food would be preferable in this heat.
[ترجمه گوگل]غذای سرد در این گرما ترجیح داده می شود
[ترجمه ترگمان]در این گرما غذای سرد بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Being on your own is infinitely preferable to being in an unhappy relationship.
[ترجمه گوگل]تنها بودن بی نهایت بر قرار گرفتن در یک رابطه ناخوشایند ارجحیت دارد
[ترجمه ترگمان]بودن به تنهایی بسیار بهتر از بودن در یک رابطه ناخوشایند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He finds country life infinitely preferable to living in the city.
[ترجمه گوگل]او زندگی روستایی را بی نهایت بر زندگی در شهر ترجیح می دهد
[ترجمه ترگمان]او زندگی کشوری را بی نهایت ترجیح می دهد تا در شهر زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Death was considered vastly preferable to dishonor.
[ترجمه گوگل]مرگ بسیار بر بی آبرویی ارجحیت داشت
[ترجمه ترگمان]مرگ به هیچ وجه بهتر از این نبود که او را رسوا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Health without riches is preferable to riches without health.
[ترجمه گوگل]سلامتی بدون ثروت بر ثروت بدون سلامتی ارجح است
[ترجمه ترگمان]سلامت بدون ثروت به ثروت بدون سلامتی ترجیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The hazards of the theatre seemed preferable to joining the family paint business.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که خطرات تئاتر بر پیوستن به تجارت رنگ خانوادگی ارجحیت دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که خطرات این تئاتر برای پیوستن به کسب وکار رنگ خانوادگی بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Anything was preferable to the tense atmosphere at home.
[ترجمه گوگل]هر چیزی بر فضای متشنج خانه ارجحیت داشت
[ترجمه ترگمان]هر چیزی بهتر از این بود که جو در خانه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The time comes) when dying seems preferable to staying alive.
[ترجمه گوگل]زمانی فرا می رسد) که به نظر می رسد مردن بر زنده ماندن ارجح است
[ترجمه ترگمان]زمان به هنگام مرگ بهتر از زنده ماندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برتر (صفت)
superior, better, premier, preferable, higher, premiere, pre-eminent, dominant, prevalent, preponderant, paramount, uppermost, overriding, superempirical, top-dog

متمایز (صفت)
different, distinguished, preferable, distinct

مرجح (صفت)
preferred, preferable

قابل ترجیح (صفت)
preferable

دارای رجحان (صفت)
preferable

تخصصی

[حسابداری] ارجح _ برتر

انگلیسی به انگلیسی

• worthy of being favored, worthy of being chosen first; more desirable
if one thing is preferable to another, it is more desirable or suitable.

پیشنهاد کاربران

مطلوب تر؛ مناسب تر؛ مرغوب تر؛ خواستنی تر؛ شایسته تر
برتر ، متمایز ، خواستنی تر ، ارجح
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : prefer
اسم ( noun ) : preference / preferment
صفت ( adjective ) : preferable / preferential
قید ( adverb ) : preferably / preferentially
قابل ترجیح، برتر، ارجح بودن
ارجحیت داشتن
بهتر
ترجیحا
ترجیحی

بپرس