preeminent

/priˈemənənt//priˈemənənt/

سرامد، مقدم، برتر، افضل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: preeminently (adv.), preeminence (n.)
• : تعریف: surpassing others in eminence.
مترادف: foremost, leading
متضاد: undistinguished
مشابه: celebrated, distinguished, eminent, exalted, grand, illustrious, lofty, predominant, sublime, supreme, top

- He was the preeminent portrait painter of his time.
[ترجمه گوگل] او برجسته ترین نقاش پرتره زمان خود بود
[ترجمه ترگمان] اون بهترین نقاش زمان خودش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. ferdowsi's preeminent position among iranian poets
مقام برجسته ی فردوسی در میان شعرای ایران

2. to a preeminent degree.
[ترجمه گوگل]به درجه ای برجسته
[ترجمه ترگمان] به یه مدرک ممتاز وجود داره …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. to hold a preeminent position.
[ترجمه گوگل]برای داشتن یک موقعیت برجسته
[ترجمه ترگمان] که یه جایگاه مستقل رو نگه داره …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With its preeminent worldwide Web-hosting position, Verio is strategically poised to capitalize on the global electronic commerce explosion.
[ترجمه گوگل]Verio با موقعیت برجسته میزبانی وب در سراسر جهان، از نظر استراتژیک آماده است تا از انفجار تجارت الکترونیک جهانی سرمایه گذاری کند
[ترجمه ترگمان]با توجه به جایگاه سرآمد جهان در جهان، Verio به طور استراتژیک آماده سرمایه گذاری بر روی انفجار تجارت الکترونیکی جهانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If these enterprise amaranthine word, the preeminent company of those own innovation comes down impossibly alive.
[ترجمه گوگل]اگر این کلمه تاج خروس شرکتی، شرکت برجسته آن نوآوری خود به طرز غیرممکنی زنده می شود
[ترجمه ترگمان]اگر این شرکت رویدادی amaranthine باشد، شرکت برجسته نوآوری خود به طور غیرقابل باوری زنده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Einstein, the great physical scientist, made preeminent contribution to the development of modem physics, the contributions he had all his life were in many other ways.
[ترجمه گوگل]انیشتین، دانشمند بزرگ فیزیک، سهم برجسته‌ای در توسعه فیزیک مدرن داشت، کمک‌هایی که او در تمام زندگی‌اش داشت به طرق دیگر
[ترجمه ترگمان]انیشتین، دانشمند بزرگ فیزیک، نقش مهمی در توسعه فیزیک مودم ایفا کرد، نقشی که او تمام عمرش را در بسیاری از راه های دیگر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For a thousand years, China's position as the preeminent world power was beyond doubt.
[ترجمه گوگل]برای هزار سال، موقعیت چین به عنوان قدرت برتر جهانی بدون تردید بود
[ترجمه ترگمان]برای هزار سال، موقعیت چین به عنوان قدرت برتر جهان فراتر از تردید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We are after all the Worlds Number one Preeminent Arms merchant.
[ترجمه گوگل]ما بعد از همه، تاجر شماره یک اسلحه برتر جهان هستیم
[ترجمه ترگمان]بعد از همه دنیا، همه دنیا یک تاجر اسلحه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Born in Basra, al-Haytham was a preeminent thinker of his age.
[ترجمه گوگل]هیثم که در بصره به دنیا آمد، متفکر برجسته عصر خود بود
[ترجمه ترگمان]al که در بصره متولد شده، متفکر برجسته عصر خود بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His philosophical thinking can be regarded as preeminent.
[ترجمه گوگل]تفکر فلسفی او را می توان برجسته دانست
[ترجمه ترگمان]تفکر فلسفی او می تواند به عنوان سرآمد شناخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is a preeminent problem for character education in its current form, as it appeals to an abstract universalism and an untethered rationality.
[ترجمه گوگل]این یک مشکل برجسته برای آموزش شخصیت در شکل فعلی آن است، زیرا به یک جهان گرایی انتزاعی و یک عقلانیت بی پیوند متوسل می شود
[ترجمه ترگمان]این یک مساله سرآمد برای آموزش شخصیت در فرم فعلی خود است، زیرا این مساله به یک universalism انتزاعی و یک عقلانیت محدود کننده رسیدگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Luo Jinxi, a most preeminent thinker of Taizhou School, can be regarded as an intermediator between Wang Yangming and Li Zhuowu.
[ترجمه گوگل]لو جینشی، برجسته‌ترین متفکر مکتب تایژو، را می‌توان به‌عنوان واسطه‌ای بین وانگ یانگ‌مینگ و لی ژووو در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]لو Jinxi، a متفکر مدرسه Taizhou را می توان به عنوان intermediator بین وانگ Yangming و لی Zhuowu در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fine morality is preeminent "Governing" society benefaction.
[ترجمه گوگل]اخلاق خوب، خیر و نیکوکاری برتر جامعه است
[ترجمه ترگمان]اخلاق خوب، سرآمد جامعه \"Governing\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Natural gas will become the preeminent fuel of the 21 st century, according to widespread expectation.
[ترجمه گوگل]بر اساس انتظارات گسترده، گاز طبیعی به سوخت برجسته قرن بیست و یکم تبدیل خواهد شد
[ترجمه ترگمان]با توجه به انتظار شایع گاز طبیعی، گاز طبیعی قرن بیست و یکم خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• superior, supreme; predominant, prevalent; standing out, distinguished; venerable, respectable
if someone or something is pre-eminent in a group, they are more important, powerful, or capable than other people or things in the group; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بررسی دقیق و کامل ۲ واژه ی Preeminent و Preeminence :
اول بگیم که Eminent یک صفت هست با معنی؛ سرشناس، نامدار، شناخته شده و موفق و مورد احترام و ستایش بقیه. حالا Preeminent چی میشه؟
نکته ی جالب در باب واژه ی Eminent این است که وقتی پیشوند Pre به آن اضافه می شود معنی آن بطور غیر منتظره تغییر می کند و گویی pre نقشِ تفضیلی کننده ی این صفت را بر عهده می گیرد. پس:
...
[مشاهده متن کامل]

Preeminent : نیرومندتر و بااهمیت تر از بقیه - برتر، فراتر و بالاتر از دیگران - سرآمد و ممتاز و خفن تر از تمام رقبا و هم صنفان ( بیشتر مواقع به معنی بهترین هست گاهی هم به معنی بسیار برجسته و ممتاز و درجه یک میاد )
بد نیست چند مثال را برای صفت Preeminent با همدیگه بررسی کنیم:
◀️ He is preeminent in his profession : او در پیشه ی خود سرآمد است ( از همه بهتر است در شغل و حرفه ی خودش )
◀️ the world's pre - eminent expert on asbestos : بهترین متخصص آزبست در جهان
◀️ his pre - eminent position in society : نقش برجسته ی او در جامعه
◀️ She is the pre - eminent authority in her subject : او والاترین قدرت ( فرد ) در رشته ی ( آموزشی ) خودش است.
نکات:
۱. گاهی preeminent را به شکل Pre - eminent و Preeminence را به شکل
پس دیدیم که eminent با گرفتن پیشوند pre به یک واژه ی کاملاً متفاوت با نقشی متفاوت تبدیل می شود. حالا مترادف های صفت Preeminent را با هم بررسی کنیم:
Peerless, Superior, Supreme, Dominant, Leading, Foremost, Chief, Unrivalled, Matchless, Transcendent, Major, Topmost, Paramount, Arch, Cardinal, Grand, Premier, Primary, Main
درحالیکه مترادف های Eminent میشد:
Famous, Renowned, Well - known, Brilliant
۲. اسم Preeminent می شود Preeminence که معنی آن می شود:
سرآمدی - برترین بودن - ممتازیت و برجستگی - برتری
۳. اگر میخواهید بدونید تعریف واژه ی Preeminent در انگلیسی را چجوری بگید:
more important or better than others / surpassing all others; very distinguished in some way / having paramount rank, dignity, or importance
۴. حالا تعریف اسم Preeminence در انگلیسی ( به همراه مثال )
the fact of surpassing all others; superiority / the quality or state of being preeminent / the quality of being more important or better than others
◀️the Edinburgh Festival maintains its pre - eminence because of the quality of its programming
◀️ His pre - eminence in his subject is internationally recognized.
◀️ The company hopes to reestablish its pre - eminence with an international clientele.
◀️ The pre - eminence of English in films, music, and software helped make it a global language.
◀️ This gift will help ensure that the university maintains preeminence in the geosciences for generations to come.
◀️ It isn’t clear yet which of the new technologies will come to pre - eminence.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : pre - eminence
✅️ صفت ( adjective ) : pre - eminent
✅️ قید ( adverb ) : pre - eminently
Better
شاخص
ممتاز
والاتر
( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
همان Prominently است
عالی ، برتر، برجسته ، بزرگ
فوق برجسته
برتر. غالب
Pioneer
Superb
سرآمد

بپرس